Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
surveying officer
افسر بررسی کننده
Other Matches
releasing officer
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
supervisory
بعنوان بررسی کننده
field grade
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
basics
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
analogue
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
analogues
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
feasibility
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
leap frog test
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
edited
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edit
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
analogue
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
analogues
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال مودم
monitored
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
vertical redundancy check
بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
officers
افسر
officer
افسر
coronate
افسر
coronae australis
افسر
corona australis
افسر
pretorian
افسر
pretor
افسر
sub-lieutenants
افسر جز
jemadar
افسر
sub-lieutenant
افسر جز
commissioned officer
افسر
commissioned officers
افسر
line officer
افسر صف
subassembly officer
افسر جزء
detail officer
افسر کارگزینی
officer on duty
افسر مسئول
subofficer
افسر جزء
officer of the watch
افسر نگهبان
custodian
افسر مرموزات
detail officer
افسر مشاغل
orderly officen
افسر نگهبانی
divisional officer
افسر قسمت
personnel officer
افسر اجودانی
war horse
افسر یاسربازدامپزشک
war horses
افسر یاسربازدامپزشک
staff officer
افسر ستاد
runner
افسر پلیس
runners
افسر پلیس
property officer
افسر اموال
disbursing officer
افسر عامل
personnel officer
افسر پرسنل
division officer
افسر قسمت
watch officer
افسر نگهبان
brass
افسر ارشد
prefects
افسر ارشد
prefect
افسر ارشد
custodians
افسر مرموزات
The officer on night duty.
افسر کشیک شب
line officer
افسر صفی
bosuns
افسر کشتی
bosun
افسر کشتی
bos'n
افسر کشتی
commandant
افسر فرمانده
engineers
افسر مهندس
engineered
افسر مهندس
engineer
افسر مهندس
junior officer
افسر جزء
police officer
افسر پلیس
police officer
افسر شهربانی
police officers
افسر شهربانی
liaison officer
افسر رابط
veterinarians
افسر دامپزشک
commanding officer
افسر فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
veterinarian
افسر دامپزشک
commandants
افسر فرمانده
constable
افسر ارتش
constables
افسر ارتش
subalterns
افسر جزء
subaltern
افسر جزء
field officer
افسر رزمی
navigator
افسر راه
executive officer
افسر اجراییات
espial officer
افسر تجسس
supply officer
افسر تدارکات
officer in charge
افسر مسئول
finance officer
افسر دارایی
finance officer
افسر مالی
firing line officer
افسر تیر
warrant officer
افسر یار
warrant officers
افسر یار
forward air controller
افسر نافرمقدم
flying officer
افسر پرواز
bo's'n
افسر کشتی
flying officer
افسر خلبان
flag officer
افسر پرچم
flag officer
افسر دریایی
surveying officer
افسر تحقیق
officer of the day
افسر نگهبان
archon
افسر سرپرست
senior officer
افسر ارشد
cable officer
افسر لنگر
commissioned officer
افسر کادر
reserve officer
افسر احتیاط
active officer
افسر کادر
navigators
افسر سکان
regular officer
افسر کادر
air officer
افسر هوایی
air officer
افسر هواپیمایی
navigators
افسر راه
commissioned officers
افسر کادر
police officers
افسر پلیس
accountable disbursing officer
افسر عامل
navigator
افسر سکان
reserve officer
افسر وفیفه
officer in charge
افسر مسئول اجرا
landing signal officer
افسر ارتباط فرود
assistant navigator
کمک افسر راه
ranker
افسر سربازی کرده
active officer
افسر کادر ثابت
battery executive
افسر اجرائیات اتشبار
officers call
شیپور افسر پیش
officer of the guard
افسر گارد احترام
personnel officer
افسر رکن یکم
accountable disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
accredited officer
افسر خبرنگار خارجی
disbursing officer
افسر پرداخت پول
disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
palm
علامت افسر ارشدی
coast guard officer
افسر گارد کرانه
palms
علامت افسر ارشدی
subalternate
افسر جزء متوالی
officer on duty
افسر مداومت کار
brass hat
افسر ارشد ارتش
brass hats
افسر ارشد ارتش
duty officer
افسر نگهبان ستاد
chaplains
افسر امور دینی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
field officer
افسر عملیات صحرایی
subaltern
افسر جزء مادون
aerographer
کمک افسر هواشناسی
subalterns
افسر جزء مادون
safety officer
افسر تامین یکان
reservists
سرباز یا افسر ذخیره
reservist
سرباز یا افسر ذخیره
field officer
افسر رسته رزمی
firing line officer
افسر میدان تیر
spial officer
افسر عملیات جاسوسی
young turk
افسر جوان افراطی
five star
افسر پنج ستارهای
captain of the port
افسر انتظامات بندر
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
field grade
افسر ارشد ارتش
commodore
افسر فرمانده دریایی
property officer
افسر ذیحساب اموال
advance officer
افسر جلودار ستون
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
chaplain
افسر امور دینی
service officer
افسر ارشد نگهبان
command liaison
افسر رابط فرماندهی
commodores
افسر فرمانده دریایی
air liaison officer
افسر رابط هوایی
espial officer
افسر عملیات جاسوسی
courier transfer officer
افسر مسئول پیک
agent officer
افسر عامل پرداخت
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
executive officer
معاون یکان افسر تیر
flight surgeon
افسر پزشک نیروی هوایی
range officer
افسر مسئول میدان تیر
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
first lieutenant
ناوبان یکم افسر ملوان
detail officer
افسر مسئول گروه بیگاری
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
officer of the deck
افسر نگهبان عرشه ناو
ranker
افسر ترفیع یافته افسرصفی
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
cadre
افسر یا درجه دار کادر
cadres
افسر یا درجه دار کادر
noncommissioned officer
درجه دار افسر وفیفه
warlord
افسر عالی رتبه ارتش
senior officer afloat
ارشدترین افسر حاضر در ناو
cyclic redundancy check
بررسی افزونگی چرخهای کاراکتر بررسی و کنترل افزونگی چرخهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com