Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
commandant
افسر فرمانده
commandants
افسر فرمانده
commanding officer
افسر فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
Search result with all words
commodore
افسر فرمانده دریایی
commodores
افسر فرمانده دریایی
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
Other Matches
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
section chief
فرمانده رسد فرمانده قبضه
field grade
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commanders
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
releasing officer
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
generalissimos
فرمانده کل
generalissimo
فرمانده کل
commander in chief
فرمانده کل
imperator
فرمانده
commander in chief
فرمانده کل
commander of d.
فرمانده
commanders-in-chief
فرمانده کل
commander
فرمانده
commandant
فرمانده
commandants
فرمانده
chiefs
فرمانده
chief
فرمانده
oldman
فرمانده کل
commander-in-chief
فرمانده کل
commanders
فرمانده
exercise commander
فرمانده مانور
corps commander
فرمانده سپاه
division commander
فرمانده لشگر
captaining
فرمانده هواپیما
army commander
فرمانده ارتش
divisional officer
فرمانده یگان
battery commander
فرمانده اتشبار
brigadiers
فرمانده تیپ
company commander
فرمانده گروهان
commander's concept
تدبیر فرمانده
battalion commander
فرمانده گردان
governors
حکمران فرمانده
brigade commander
فرمانده تیپ
chevroner
فرمانده گروه
chief of boat
فرمانده قایق
governor
حکمران فرمانده
platoon leader
فرمانده دسته
hetman
فرمانده لهستانی
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
skippers
فرمانده ناو
skippering
فرمانده ناو
prefect
رئیس فرمانده
sector commander
فرمانده ناحیه
skipper
فرمانده ناو
territorial commander
فرمانده سرزمینی
brigadier
فرمانده تیپ
admiral
امیرالبحر فرمانده
pendragon
فرمانده کل قوا
penteconter
فرمانده پنجاه تن
admirals
امیرالبحر فرمانده
drum majors
فرمانده طبالان
drum major
فرمانده طبالان
regiment commander
فرمانده هنگ
prefects
رئیس فرمانده
flight leader
فرمانده پرواز
captains
فرمانده ناو
captains
فرمانده هواپیما
skippered
فرمانده ناو
leader
فرمانده دسته
fleet commander
فرمانده ناوگان
leaders
راهنما فرمانده
leaders
فرمانده دسته
leader
راهنما فرمانده
captaining
فرمانده ناو
captained
فرمانده هواپیما
captain
فرمانده ناو
captain
فرمانده هواپیما
captained
فرمانده ناو
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
section leader
فرمانده رسد یا جوخه
sea captain
فرمانده نیروی دریایی
commission pennant
پرچم فرمانده ناو
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
flag captain
فرمانده ناو سرفرماندهی
chief of naval operations
فرمانده عملیات دریایی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
phylarch
فرمانده سواره نظام
executive order
فرمانده دوم ناو
commodore
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
فرمانده یکان هوایی
commodore
فرمانده یکان هوایی
drillmaster
فرمانده تمرین نظامی سردسته
sector commander
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
tactical air commander
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
commissioned officers
افسر
corona australis
افسر
officers
افسر
coronae australis
افسر
commissioned officer
افسر
coronate
افسر
pretor
افسر
pretorian
افسر
officer
افسر
jemadar
افسر
sub-lieutenant
افسر جز
line officer
افسر صف
sub-lieutenants
افسر جز
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
orderly officen
افسر نگهبانی
commissioned officer
افسر کادر
forward air controller
افسر نافرمقدم
flying officer
افسر پرواز
navigators
افسر راه
flag officer
افسر پرچم
flying officer
افسر خلبان
navigators
افسر سکان
line officer
افسر صفی
commissioned officers
افسر کادر
officer in charge
افسر مسئول
navigator
افسر راه
officer of the day
افسر نگهبان
watch officer
افسر نگهبان
liaison officer
افسر رابط
flag officer
افسر دریایی
officer of the watch
افسر نگهبان
junior officer
افسر جزء
officer on duty
افسر مسئول
navigator
افسر سکان
warrant officers
افسر یار
runners
افسر پلیس
constable
افسر ارتش
police officer
افسر پلیس
police officer
افسر شهربانی
police officers
افسر پلیس
The officer on night duty.
افسر کشیک شب
engineers
افسر مهندس
engineered
افسر مهندس
engineer
افسر مهندس
prefects
افسر ارشد
prefect
افسر ارشد
custodians
افسر مرموزات
custodian
افسر مرموزات
subalterns
افسر جزء
constables
افسر ارتش
surveying officer
افسر تحقیق
supply officer
افسر تدارکات
personnel officer
افسر پرسنل
personnel officer
افسر اجودانی
war horses
افسر یاسربازدامپزشک
war horse
افسر یاسربازدامپزشک
property officer
افسر اموال
regular officer
افسر کادر
reserve officer
افسر وفیفه
reserve officer
افسر احتیاط
warrant officer
افسر یار
senior officer
افسر ارشد
staff officer
افسر ستاد
subassembly officer
افسر جزء
subofficer
افسر جزء
subaltern
افسر جزء
detail officer
افسر کارگزینی
active officer
افسر کادر
cable officer
افسر لنگر
executive officer
افسر اجراییات
bosun
افسر کشتی
espial officer
افسر تجسس
bos'n
افسر کشتی
bo's'n
افسر کشتی
divisional officer
افسر قسمت
bosuns
افسر کشتی
division officer
افسر قسمت
police officers
افسر شهربانی
accountable disbursing officer
افسر عامل
disbursing officer
افسر عامل
detail officer
افسر مشاغل
veterinarian
افسر دامپزشک
archon
افسر سرپرست
brass
افسر ارشد
finance officer
افسر دارایی
runner
افسر پلیس
finance officer
افسر مالی
air officer
افسر هوایی
air officer
افسر هواپیمایی
field officer
افسر رزمی
firing line officer
افسر تیر
veterinarians
افسر دامپزشک
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leader
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
coast guard officer
افسر گارد کرانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com