Dictiornary-Farsi | افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (16 milliseconds)

English	Persian
releasing officer	افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل


Other Matches

embarkation officer	افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer	افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
combat cargo officer	افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
release denial	جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
personnel officer	افسر پرسنل
officer in charge	افسر مسئول
officer on duty	افسر مسئول
control officer	افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
courier transfer officer	افسر مسئول پیک
officer in charge	افسر مسئول اجرا
range officer	افسر مسئول میدان تیر
detail officer	افسر مسئول گروه بیگاری
courier transfer officer	افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
interceptor controller	افسر مسئول پست استراق سمع
flight sister	افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
field grade	افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank	افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer	افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
surveying officer	افسر بررسی کننده
tactical air controler	افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing	حد ترخیص
tolerances	حد ترخیص
tolerance	حد ترخیص
clearance	ترخیص
cleared	ترخیص شده
honorable discharge	ترخیص محترمانه
releases	استخلاص ترخیص
clear to send	ترخیص به ارسال
customs cleared	ترخیص شده
margin of difference of weight in coins	حد ترخیص allowance
released	استخلاص ترخیص
clearer	ترخیص کردن
clearest	ترخیص کردن
clear	ترخیص کردن
clearance	ترخیص گمرکی
cl	ترخیص پارچه
clears	ترخیص کردن
customs clearance	ترخیص از گمرک
custom uncleared	ترخیص نشده
uncleared	ترخیص نشده
release	استخلاص ترخیص
release	ترخیص کردن کالا
cleared without examination	ترخیص بدون بازرسی
released	ترخیص کردن کالا
releases	ترخیص کردن کالا
freeing	ترخیص کردن میدانی
frees	ترخیص کردن میدانی
cwe	ترخیص بدون بازرسی
clearance	ترخیص کالا ازگمرک
freed	ترخیص کردن میدانی
free	ترخیص کردن میدانی
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
releasable	قابل ترخیص یا نشر رهاشدنی
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
clearance	گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
releases	خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release	خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released	خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
shipment sponsor	مسئول ارسال کالاها
shipment unit	یکان مسئول ارسال کالاها
pretor	افسر
commissioned officer	افسر
pretorian	افسر
commissioned officers	افسر
officers	افسر
corona australis	افسر
coronae australis	افسر
jemadar	افسر
coronate	افسر
line officer	افسر صف
sub-lieutenants	افسر جز
officer	افسر
sub-lieutenant	افسر جز
prefects	افسر ارشد
prefect	افسر ارشد
detail officer	افسر مشاغل
supply officer	افسر تدارکات
custodians	افسر مرموزات
navigators	افسر سکان
navigators	افسر راه
navigator	افسر سکان
navigator	افسر راه
police officers	افسر شهربانی
police officers	افسر پلیس
police officer	افسر شهربانی
police officer	افسر پلیس
The officer on night duty.	افسر کشیک شب
executive officer	افسر اجراییات
espial officer	افسر تجسس
regular officer	افسر کادر
custodian	افسر مرموزات
property officer	افسر اموال
commissioned officers	افسر کادر
warrant officers	افسر یار
constable	افسر ارتش
constables	افسر ارتش
division officer	افسر قسمت
war horse	افسر یاسربازدامپزشک
subalterns	افسر جزء
subaltern	افسر جزء
warrant officer	افسر یار
senior officer	افسر ارشد
disbursing officer	افسر عامل
staff officer	افسر ستاد
divisional officer	افسر قسمت
runner	افسر پلیس
reserve officer	افسر وفیفه
engineer	افسر مهندس
engineered	افسر مهندس
commissioned officer	افسر کادر
engineers	افسر مهندس
surveying officer	افسر تحقیق
reserve officer	افسر احتیاط
subofficer	افسر جزء
subassembly officer	افسر جزء
commandant	افسر فرمانده
runners	افسر پلیس
commandants	افسر فرمانده
detail officer	افسر کارگزینی
junior officer	افسر جزء
bos'n	افسر کشتی
forward air controller	افسر نافرمقدم
flag officer	افسر پرچم
flag officer	افسر دریایی
firing line officer	افسر تیر
personnel officer	افسر اجودانی
finance officer	افسر مالی
finance officer	افسر دارایی
war horses	افسر یاسربازدامپزشک
commanding officers	افسر فرمانده
liaison officer	افسر رابط
commanding officer	افسر فرمانده
orderly officen	افسر نگهبانی
flying officer	افسر پرواز
archon	افسر سرپرست
officer of the watch	افسر نگهبان
watch officer	افسر نگهبان
flying officer	افسر خلبان
officer of the day	افسر نگهبان
bo's'n	افسر کشتی
active officer	افسر کادر
brass	افسر ارشد
accountable disbursing officer	افسر عامل
bosuns	افسر کشتی
air officer	افسر هوایی
veterinarians	افسر دامپزشک
veterinarian	افسر دامپزشک
bosun	افسر کشتی
cable officer	افسر لنگر
field officer	افسر رزمی
air officer	افسر هواپیمایی
line officer	افسر صفی
transire	برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
brass hats	افسر ارشد ارتش
personnel officer	افسر رکن یکم
reservists	سرباز یا افسر ذخیره
reservist	سرباز یا افسر ذخیره
safety officer	افسر تامین یکان
young turk	افسر جوان افراطی
field grade	افسر ارشد ارتش
captain of the port	افسر انتظامات بندر
landing signal officer	افسر ارتباط فرود
brass hat	افسر ارشد ارتش
officer on duty	افسر مداومت کار
disbursing officer	افسر پرداخت پول
disbursing officer	افسر ذیحساب مالی
alternate command authority	افسر جانشین فرمانده
coast guard officer	افسر گارد کرانه
command liaison	افسر رابط فرماندهی
air liaison officer	افسر رابط هوایی
palm	علامت افسر ارشدی
property officer	افسر ذیحساب اموال
battery executive	افسر اجرائیات اتشبار
officer of the guard	افسر گارد احترام
artillery liaison officer	افسر رابط توپخانه
subaltern	افسر جزء مادون
commodore	افسر فرمانده دریایی
accountable disbursing officer	افسر ذیحساب مالی
aerographer	کمک افسر هواشناسی
firing line officer	افسر میدان تیر
advance officer	افسر جلودار ستون
branch qualified officer	افسر متخصص رستهای
ranker	افسر سربازی کرده
palms	علامت افسر ارشدی
accredited officer	افسر خبرنگار خارجی
chaplains	افسر امور دینی
subalternate	افسر جزء متوالی
chaplain	افسر امور دینی
espial officer	افسر عملیات جاسوسی
commodores	افسر فرمانده دریایی
five star	افسر پنج ستارهای
duty officer	افسر نگهبان ستاد
service officer	افسر ارشد نگهبان
officers call	شیپور افسر پیش
active officer	افسر کادر ثابت
assistant navigator	کمک افسر راه
spial officer	افسر عملیات جاسوسی
field officer	افسر عملیات صحرایی
noncommissioned officer	افسر دون رتبه
contracting officer	افسر متصدی پیمان