English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
officer of the deck افسر نگهبان عرشه ناو
Other Matches
officer of the day افسر نگهبان
watch officer افسر نگهبان
officer of the watch افسر نگهبان
service officer افسر ارشد نگهبان
duty officer افسر نگهبان ستاد
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
claims officer افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
field grade افسر ارشد درجه افسر ارشدی
flag rank افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
class a agent officer افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
shipboard عرشه
decks عرشه
elevated d. عرشه
baldachin عرشه
deck : عرشه
deck عرشه
decked : عرشه
decks : عرشه
decked عرشه
shipboard عرشه ناو
flight deck عرشه پرواز
main stage عرشه اصلی
under deck زیر عرشه
topsides در عرشه در راس
on the deck در روی عرشه
flight decks عرشه پرواز
on deck روی عرشه
topside در عرشه در راس
topside روی عرشه
deck load فرفیت عرشه
deck عرشه ناو
decked عرشه کشتی
decked عرشه ناو
decks عرشه کشتی
decks عرشه ناو
well deck عرشه بارگیری
weather deck عرشه باز
deck عرشه کشتی
on the deck روی عرشه ناو
deck alert اماده باش عرشه
deck cargo بار روی عرشه
deck pads پادری عرشه ناو
deckhand کارگر عرشه کشتی
main deck عرشه اصلی ناو
below قسمت زیر عرشه
gunwale لبه عرشه ناو
flight decks عرشه ناو هواپیمابر
scuttlebutt بشکه اب عرشه کشتی
roundhouse عرشه فوقانی کشتی
decked عرشه دار کردن
deck عرشه دار کردن
decks عرشه دار کردن
flight deck عرشه ناو هواپیمابر
deckhouse اتاق روی عرشه کشتی
weather deck عرشه بدون سقف کشتی
topmast دومین دکل کشتی از عرشه
foredeck قسمت جلو عرشه کشتی
the deck was a عرشه کشتی را اب فراگرفته بود
hurricane deck عرشه سبک فوقانی کشتی
free board فاصله بین اب و عرشه کشتی
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
sun deck عرشه افتاب گیر کشتی
board clamps بست زنجیرهای عرشه ناو
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
forecastle قسمت جلو عرشه کشتی
deck alert حالت اماده باش در روی عرشه
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
deck house اتاقهای بالای عرشه اصلی کشتی
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
under hatches زیر عرشه دوراز نظر مرده
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
hatch دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatched دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hatches دریچه مخصوص از عرشه به کابین یا انبار
hull down از مسافتی که فقط عرشه کشتی پیداست
shrouded طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
main yard قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
holystone سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
shroud طناب اتصال بادبان بنوک عرشه کشتی
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
hatch way روزنه عرشه کشتی مخصوص پایین فرستادن بار
boom vang طناب کوتاه وصل به پایین تیرتا عرشه قایق
razee کشتی ای که عرشه بالای انرابرداشته باشندکه کوتاه شود
guardian نگهبان
escorting نگهبان
escorted نگهبان
lifeguard نگهبان
watches نگهبان
lifeguards نگهبان
custodial نگهبان
warden نگهبان
guardians نگهبان
watched نگهبان
watching نگهبان
watch نگهبان
wardens نگهبان
duty نگهبان
escorts نگهبان
watch dog سگ نگهبان
watch man نگهبان
K9 [canine] سگ نگهبان
guard dog سگ نگهبان
police dog سگ نگهبان
out post نگهبان
on guard نگهبان
body guard نگهبان
conservator نگهبان
custodier نگهبان
custos نگهبان
enntinel نگهبان
left half back نگهبان چپ
life guard نگهبان
look out نگهبان
escort نگهبان
custodians نگهبان
guardsman نگهبان
keepers نگهبان
chasers نگهبان
chaser نگهبان
inspector نگهبان
sentinels نگهبان
watchman نگهبان
guardsmen نگهبان
watchmen نگهبان
custodian نگهبان
keeper نگهبان
ward نگهبان
watchdog سگ نگهبان
sentinel نگهبان
sentry نگهبان
watchdogs سگ نگهبان
sentries نگهبان
inspectors نگهبان
wards نگهبان
guards نگهبان
gallant نگهبان
guarding نگهبان
guard نگهبان
breastwork استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
pretorian افسر
commissioned officer افسر
officer افسر
line officer افسر صف
pretor افسر
jemadar افسر
sub-lieutenant افسر جز
commissioned officers افسر
sub-lieutenants افسر جز
officers افسر
coronate افسر
corona australis افسر
coronae australis افسر
guard signal علامت نگهبان
guard post پایه نگهبان
air sentinel نگهبان هوایی
factionary نگهبان قراول
guard band باند نگهبان
gangway staff نگهبان پله
arcturus نگهبان شمال
memory guard نگهبان حافظه
interior guard نگهبان داخلی
boat gang نگهبان قایق
beach patrol نگهبان ساحلی
bailiff نگهبان دژ سلطنتی
bailiffs نگهبان دژ سلطنتی
guardian council شورای نگهبان
curing membrane پوسته نگهبان
flag guard نگهبان پرچم
watchdogs سگ پاسبان نگهبان
tricked سکانی نگهبان
tricking سکانی نگهبان
cover نگهبان بگوش
anchor watch نگهبان لنگر
coverings نگهبان بگوش
covers نگهبان بگوش
to stand sentinel نگهبان گذاشتن در
trick سکانی نگهبان
beach patrol نگهبان اسکله
guardian angel فرشته نگهبان
curators نگهبان متصدی
warden نافر نگهبان
churchmen نگهبان کلیسا
wardens نافر نگهبان
watchdog سگ پاسبان نگهبان
copied نگهبان مخابراتی
copies نگهبان مخابراتی
copy نگهبان مخابراتی
copying نگهبان مخابراتی
curator نگهبان متصدی
sergeant of the guard گروهبان نگهبان
relief of sentry عوض نگهبان
port watch نگهبان بندر
churchman نگهبان کلیسا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com