Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
Other Matches
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
releasing officer
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
advance officer
افسر جلودار ستون
flag rank
افسر بالاتر از سروان افسر ارشد
field grade
افسر ارشد درجه افسر ارشدی
class a agent officer
افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
surveying officer
افسر بررسی کننده
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
ambulance basic relay post
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controllers
کنترل کننده
controller
کنترل کننده
channel controller
کنترل کننده مجرا
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
control member
عضو کنترل کننده
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
micro controller
ریز کنترل کننده
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
disk controller
کنترل کننده دیسک
disk controller
کنترل کننده گرده
controller card
کارت کنترل کننده
drum controller
کنترل کننده درام
aircontroller
کنترل کننده هوایی
controllers
نافر کنترل کننده
print controller
کنترل کننده چاپ
cluster controller
کنترل کننده گروهی
controller
نافر کنترل کننده
vasomotor
کنترل کننده رگها
communications controller
کنترل کننده ارتباطات
tidal sluice
مجرای کنترل کننده جزر و مد
disk controller card
کارت کنترل کننده دیسک
floppy disk controller
کنترل کننده فلاپی دیسک
loop control variable
متغییر کنترل کننده حلقه
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
spelling checker
کنترل کننده حروف لغات
input output controller
کنترل کننده ورودی- خروجی
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
silicon controlled restifier
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
control ship
ناو کنترل کننده عملیات دریایی
herwitz bishops
فیلهای کنترل کننده دو قطر مجاورشطرنج
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
administrator
شخص یا نرم افزار کنترل کننده و پیشبرنده
administrators
شخص یا نرم افزار کنترل کننده و پیشبرنده
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
commissioned officer
افسر
commissioned officers
افسر
officers
افسر
coronate
افسر
corona australis
افسر
jemadar
افسر
sub-lieutenants
افسر جز
sub-lieutenant
افسر جز
pretorian
افسر
coronae australis
افسر
line officer
افسر صف
pretor
افسر
officer
افسر
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
flying officer
افسر پرواز
constable
افسر ارتش
flying officer
افسر خلبان
commandants
افسر فرمانده
forward air controller
افسر نافرمقدم
constables
افسر ارتش
warrant officers
افسر یار
The officer on night duty.
افسر کشیک شب
firing line officer
افسر تیر
senior officer
افسر ارشد
flag officer
افسر پرچم
flag officer
افسر دریایی
warrant officer
افسر یار
commandant
افسر فرمانده
police officers
افسر شهربانی
officer of the watch
افسر نگهبان
orderly officen
افسر نگهبانی
personnel officer
افسر پرسنل
personnel officer
افسر اجودانی
property officer
افسر اموال
regular officer
افسر کادر
reserve officer
افسر وفیفه
reserve officer
افسر احتیاط
subalterns
افسر جزء
subaltern
افسر جزء
staff officer
افسر ستاد
subassembly officer
افسر جزء
subofficer
افسر جزء
supply officer
افسر تدارکات
watch officer
افسر نگهبان
officer of the day
افسر نگهبان
police officers
افسر پلیس
police officer
افسر شهربانی
police officer
افسر پلیس
engineers
افسر مهندس
engineered
افسر مهندس
engineer
افسر مهندس
junior officer
افسر جزء
officer on duty
افسر مسئول
liaison officer
افسر رابط
line officer
افسر صفی
prefects
افسر ارشد
prefect
افسر ارشد
custodians
افسر مرموزات
custodian
افسر مرموزات
officer in charge
افسر مسئول
surveying officer
افسر تحقیق
detail officer
افسر کارگزینی
commissioned officers
افسر کادر
commissioned officer
افسر کادر
espial officer
افسر تجسس
navigators
افسر سکان
runners
افسر پلیس
commanding officer
افسر فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
divisional officer
افسر قسمت
air officer
افسر هوایی
division officer
افسر قسمت
runner
افسر پلیس
war horses
افسر یاسربازدامپزشک
accountable disbursing officer
افسر عامل
war horse
افسر یاسربازدامپزشک
archon
افسر سرپرست
detail officer
افسر مشاغل
executive officer
افسر اجراییات
navigator
افسر راه
finance officer
افسر مالی
finance officer
افسر دارایی
bo's'n
افسر کشتی
field officer
افسر رزمی
bos'n
افسر کشتی
bosun
افسر کشتی
active officer
افسر کادر
bosuns
افسر کشتی
veterinarian
افسر دامپزشک
veterinarians
افسر دامپزشک
cable officer
افسر لنگر
navigators
افسر راه
navigator
افسر سکان
brass
افسر ارشد
air officer
افسر هواپیمایی
disbursing officer
افسر عامل
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subalterns
افسر جزء مادون
subaltern
افسر جزء مادون
officer on duty
افسر مداومت کار
commodore
افسر فرمانده دریایی
safety officer
افسر تامین یکان
service officer
افسر ارشد نگهبان
spial officer
افسر عملیات جاسوسی
officer of the guard
افسر گارد احترام
battery executive
افسر اجرائیات اتشبار
officer in charge
افسر مسئول اجرا
branch qualified officer
افسر متخصص رستهای
subalternate
افسر جزء متوالی
palms
علامت افسر ارشدی
noncommissioned officer
افسر دون رتبه
commodores
افسر فرمانده دریایی
palm
علامت افسر ارشدی
active officer
افسر کادر ثابت
aerographer
کمک افسر هواشناسی
agent officer
افسر عامل پرداخت
air liaison officer
افسر رابط هوایی
property officer
افسر ذیحساب اموال
personnel officer
افسر رکن یکم
reservist
سرباز یا افسر ذخیره
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
accountable disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
ranker
افسر سربازی کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com