Dictiornary-Farsi | افهار اشکار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
avowal	افهار اشکار
avowals	افهار اشکار


Other Matches

apophasis	افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
disruptive pattern	اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
remarking	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark	افهار داشتن افهار نظریه دادن
stateable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
statable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarks	افهار داشتن افهار نظریه دادن
manifesting	اشکار اشکار ساختن
manifest	اشکار اشکار ساختن
manifested	اشکار اشکار ساختن
manifests	اشکار اشکار ساختن
crying	اشکار
out-	اشکار
flagrant	اشکار
evident	اشکار
out	اشکار
open	اشکار
uncovered	اشکار
apparent	اشکار
semblable	اشکار
explicit	اشکار
inevidence	اشکار
obvious	اشکار
inapparent	نا اشکار
plains	اشکار
plainest	اشکار
plainer	اشکار
plain	اشکار
open and shut	اشکار
open-and-shut	اشکار
overt	اشکار
conspicuous	اشکار
clearer	:اشکار
patent	اشکار
clear	:اشکار
outed	اشکار
patents	اشکار
patenting	اشکار
clearest	:اشکار
opened	اشکار
clears	:اشکار
burning disgrace	اشکار
opens	اشکار
patented	اشکار
manifestations	اشکار سازی
manifestation	اشکار سازی
self-explanatory	واضح اشکار
flagrantly	باوقاحت اشکار
frequency demodulation	اشکار ساختن
self explanatory	واضح اشکار
detection	اشکار سازی
undisguised	اشکار بی تلبیس
revealed	اشکار کردن
reveals	اشکار کردن
display	اشکار کردن
manifest need	نیاز اشکار
let out	اشکار ساختن
displayed	اشکار کردن
glaring	اشکار مشهور
kithe	اشکار ساختن
displaying	اشکار کردن
it will manifest it self	اشکار خواهد شد
displays	اشکار کردن
unfolds	اشکار کردن
unfolding	اشکار کردن
unfolded	اشکار کردن
opened	ازاد اشکار
decryption	اشکار سازی
decrypt	اشکار ساختن
self evident	خود اشکار
known	اشکار ساختن
axiom	حقیقت اشکار
axioms	حقیقت اشکار
open	ازاد اشکار
lay open	اشکار کردن
evident to any one	نزدهمه اشکار
explicit behavior	رفتار اشکار
unfold	اشکار کردن
explicit cost	هزینه اشکار
overt behavior	رفتار اشکار
amende honorable	عذرخواهی اشکار
conspicuous defect	عیب اشکار
notoriously	بطور اشکار
patently	بطور اشکار
roundly	بی پرده اشکار
opens	ازاد اشکار
manifestative	اشکار سازنده
revealed preference	رجحان اشکار
detect	اشکار کردن
revealed preference	ترجیح اشکار
revealer	اشکار کننده
detecting	اشکار کردن
self explaining	واضح اشکار
detected	اشکار کردن
to reveal itself	اشکار شدن
baring	ساده اشکار
barest	ساده اشکار
transpicuous	فرا اشکار
transpicuous	روشن اشکار
visible balance	تراز اشکار
detects	اشکار کردن
bared	ساده اشکار
bare	ساده اشکار
visible	مرئی اشکار
to make known	اشکار ساختن
signalled	اشکار مشخص
signaled	اشکار مشخص
signal	اشکار مشخص
barer	ساده اشکار
reveal	اشکار کردن
explicit	اشکار صاف
manifester	اشکار کننده
market overt	بازار اشکار
public	عامه اشکار
to lay open	اشکار ساختن
bares	ساده اشکار
manifests	صورت بار اشکار
to make public	اشکار یا علنی کردن
manifesting	صورت بار اشکار
the secret will open to me	ان راز بمن اشکار
manifested	صورت بار اشکار
manifest	صورت بار اشکار
apparent electromotive force	نیروی برقرانی اشکار
obviously	بطور اشکار یا معلوم
revelation	اشکار سازی افشاء
manifest dream content	محتوای اشکار رویا
palpable	قابل لمس اشکار
revelations	اشکار سازی افشاء
it is obvious that	اشکار یا بدیهی است که
overt homosexuality	همجنس خواهی اشکار
plain text	متن واضح و اشکار
palpably	بطور محسوس یا اشکار
self revelation	خود اشکار سازی
untold	بی حساب اشکار نشده
manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار
open to the public	اشکار در نزد همه
taylor manifest anxiety scale	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
peeps	جوانه زدن اشکار شدن
unfolding	فاش کردن اشکار شدن
unfolded	فاش کردن اشکار شدن
to breathe one's simplicity	بسادگی کسی اشکار شدن
peep	جوانه زدن اشکار شدن
oscillation	تفکیک امواج اشکار سازی
oscillations	تفکیک امواج اشکار سازی
peeped	جوانه زدن اشکار شدن
unfold	فاش کردن اشکار شدن
quarry	اشکار کردن معدن سنگ
peeping	جوانه زدن اشکار شدن
unfolds	فاش کردن اشکار شدن
quarries	اشکار کردن معدن سنگ
quarrying	اشکار کردن معدن سنگ
proposals	افهار
affirmance	افهار
declaration	افهار
showing	افهار
dixit	افهار
declarations	افهار
enouncement	افهار
say-so	افهار
adduction	افهار
say so	افهار
predication	افهار
testimony	افهار
testimonies	افهار
statements	افهار
indigitation	افهار
proposal	افهار
showings	افهار
utterances	افهار
utterance	افهار
sayings	افهار
statement	افهار
allegation	افهار
allegations	افهار
adductor	افهار
saying	افهار
avouchment	افهار
to speak one's mind	اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
courtship	افهار عشق
condolences	افهار تاسف
suggests	افهار کردن
condolence	افهار تاسف
submission	افهار نظریه
declares	افهار داشتن
suggesting	افهار کردن
declare	افهار داشتن
declaring	افهار داشتن
misstatement	افهار غلط
stater	افهار دارنده
statement of a claim	افهار نامه
cumlaude	با افهار تقدیر
asseveration	افهار جدی
assertor	افهار کننده
asserter	افهار کننده
an absurd statement	افهار نا معقول
affirmant	افهار کننده
utterer	افهار کننده
declarer	افهار کننده
signification	تعیین افهار