Dictiornary-Farsi | افهار قطعی یا مثبت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
averment	افهار قطعی یا مثبت


Other Matches

declaredly	با افهار قطعی
affirmations	افهار قطعی
affirmation	افهار قطعی
assertion	افهار مثبت
assert	افهار قطعی کردن
asserts	افهار قطعی کردن
asserted	افهار قطعی کردن
asserting	افهار قطعی کردن
positive	قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
apophasis	افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
stateable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarks	افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable	افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarking	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark	افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarked	افهار داشتن افهار نظریه دادن
positive externalities	صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
positive	قطعی
decretory	قطعی
cretain	قطعی
irrevocable	قطعی
definite	قطعی
unconditional	قطعی
deterministic	قطعی
fixed	قطعی
decisive	قطعی
definitely	قطعی
last a	قطعی
judicatory	قطعی
uncompromising	قطعی
uncompromisingly	قطعی
peremptory	قطعی
final	قطعی
conclusive	قطعی
finals	قطعی
assertive	قطعی
decided	قطعی
definite <adj.>	قطعی
surest	قطعی
surer	قطعی
definitive	قطعی
proof	قطعی
lasts	قطعی
lasted	قطعی
sure	قطعی
decretive	قطعی
last	قطعی
proofs	قطعی
categorical	قیاسی قطعی
certain	محقق قطعی
irrevocable sale	بیع قطعی
finals	غایی قطعی
absolute	کامل قطعی
absolutes	کامل قطعی
final	غایی قطعی
once and a way	بطور قطعی
magistral	قاطع قطعی
indefinite	غیر قطعی
categoric	قیاسی قطعی
deteministic model	مدل قطعی
enforceable judgment	رای قطعی
final award	رای قطعی
final awards judgements	احکام قطعی
firm offer	پیشنهاد قطعی
flying colors	موفقیت قطعی
indecisive	غیر قطعی
indecision	غیر قطعی
for good	بطور قطعی
emphatically	بطور قطعی
decisively	بطور قطعی
flat-footed	ثابت قطعی
flat footed	ثابت قطعی
decidedly	بطور قطعی
trenchant	قاطع قطعی
the last word	سخن قطعی
reserve price	بهای قطعی
uncoditioned	قطعی نشده
to definitive answer	پاسخ قطعی
to turn the scale	قطعی بودن
positive	مثبت
poss	مثبت
assertive	مثبت
justificatory	مثبت
affirmatory	مثبت
declaratory	مثبت
affirmative	مثبت
interlocutory	موقتی غیر قطعی
indecisively	بطور غیر قطعی
criterion	معیار نشان قطعی
categorically	بطور قاطع یا قطعی
revocable sale	بیع غیر قطعی
terminative	بپایان رساننده قطعی
final decision	رای قطعی و نهایی
ultimatums	اخرین پیشنهاد قطعی
ultimata	اخرین پیشنهاد قطعی
judicial	قطعی داوری کننده
Is that definite?	این قطعی است؟
ultimatum	اخرین پیشنهاد قطعی
insecure	نامعین غیر قطعی
hot-wired	سیم مثبت
active balance	موازنه مثبت
anodes	الکترود مثبت
hot-wiring	سیم مثبت
active balance	مانده مثبت
an a answer	پاسخ مثبت
affirmatively	بطور مثبت
hot-wires	سیم مثبت
hot-wire	سیم مثبت
yea	رای مثبت
anodes	قطب مثبت
anode	الکترود مثبت
affirmative	عبارت مثبت
affirmative	اظهار مثبت
positivism	مثبت گرایی
positive relation	رابطه مثبت
zincoid	قطب مثبت
pro	جنبه مثبت
pro-	جنبه مثبت
anode	قطب مثبت
hot wire	سیم مثبت
positive plate	صفحه مثبت
positive side	بخش مثبت
positive sign	علامت مثبت
positive slope	شیب مثبت
positive correlation	همبستگی مثبت
positive wire	سیم مثبت
positive transfer	انتقال مثبت
positive transference	انتقال مثبت
positive lead	سیم مثبت
positive conductor	سیم مثبت
positive column	ستون مثبت
positive charge	بار مثبت
positive economics	اقتصاد مثبت
positive electricity	الکتریسیته مثبت
positive electrode	الکترد مثبت
positive modulation	تحمیل مثبت
positive modulation	پخش مثبت
positive logic	منطق مثبت
positive glow	شعله مثبت
positive film	فیلم مثبت
positive pole	قطب مثبت
positive feedback	واخوراند مثبت
positive feedback	بازخورد مثبت
positive potential	پتانسیل مثبت
positive element	سازه مثبت
positive reinforcement	تقویت مثبت
positive brush	زغال مثبت
positive balance	مانده مثبت
posivite ray	پرتو مثبت
positivity	مثبت بودن
false positive	مثبت کاذب
plus	افزودن به مثبت
if so	در صورت مثبت
aye	رای مثبت
positive electricity	برق مثبت
cation	یون مثبت
positively skewed	چوله مثبت
nonposetive	غیر مثبت
positive transmission	پخش مثبت
positive acceleration	شتاب مثبت
positive skewness	چولگی مثبت
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.	بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
i cannot positively promise	نمیتوانم قول قطعی بدهم
pocket judgment	سند قطعی لازم الاجرا
reserve price	قیمت نهایی بهای قطعی
once for all	بطور قطعی یا اول و اخر
factorial	حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
positive post	قطب مدار مثبت
positive terminal	قطب مدار مثبت
to answer in the a	پاسخ مثبت دادن
positive integer	عدد صحیح مثبت
look at the world through rose-colored glasses <idiom>	خیلی مثبت بودن
yea-sayer	گوینده [رای] مثبت
positive skewness	عدم تقارن مثبت
yea	بلکه رای مثبت
positron	ذره کوچک مثبت
positive cotton effect	پدیده مثبت کاتن
positive definite matrix	ماتریس همیشه مثبت
take down <idiom>	مثبت وضبط صحبتها
crater in positive carbon	گودی کربن مثبت
positive feeder	سیم تغذیه مثبت
cardinal	عدد صحیح مثبت
cardinals	عدد صحیح مثبت
positively	محققا" بطور مثبت
anodes	قطب مثبت باطری
anode	قطب مثبت باطری
amphoteric	دارای برق مثبت و منفی
to yet had it	طرف مثبت اکثریت را دارند
anode	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
anodize	بصورت قطب مثبت در اوردن
hydrogen ion	یون +H با بار الکتریکی مثبت
polar	دارای الکتریسیته مثبت و منفی
anodes	ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
positive integer	عدد صحیح مثبت [ریاضی]
octodecimo	قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
anode glow	شعله مثبت فضای روشن اند
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
polarity	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
favorable balance of trade	موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
polarities	وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند