Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
government house
اقامتگاه رسمی فرماندار
Other Matches
proconsul
فرماندار فرماندار مستملکات
domiciles
اقامتگاه
residency
اقامتگاه
domicile
اقامتگاه
residence
اقامتگاه
residences
اقامتگاه
resiance
اقامتگاه
domicil
اقامتگاه
domiciliate
اقامتگاه
quarter
اقامتگاه
domicile of origine
اقامتگاه اصلی
domicile of choice
اقامتگاه انتخابی
domicile of origin
اقامتگاه مبداء
legal domicile
اقامتگاه قانونی
governor
فرماندار
eparch
فرماندار
governors
فرماندار
kami
فرماندار
nomarch
فرماندار
legate
فرماندار
legates
فرماندار
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
First Ladies
زن فرماندار ایالت
First Lady
زن فرماندار ایالت
lieutenant governor
معاون فرماندار
Governor Generals
فرماندار کل فرمانفرما
Governors General
فرماندار کل فرمانفرما
Governor General
فرماندار کل فرمانفرما
the late governor
فرماندار اخیر
convening authority
فرماندار موقت نظامی
gubernatorial
مربوط به فرماندار یافرمانداری حکومتی
gubernatorial
مربوط به حکمران وابسته به فرماندار
marshall
جمع شدن فرماندار قلعه بیگی
propretor
کنسول فرماندار استان قدیم روم
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
winter quarters
پادگان زمستانی اقامتگاه زمستانی
formmal
رسمی
official
رسمی
orthodox
رسمی
institutional
رسمی
solemn
رسمی
formal
رسمی
career
دوره رسمی
careering
دوره رسمی
careers
دوره رسمی
official
عالیرتبه رسمی
informal
غیر رسمی
official
موثق و رسمی
careered
دوره رسمی
tuxedo
لباس رسمی
tuxedos
لباس رسمی
officiously
بطورغیر رسمی
officiated
مقام رسمی
unofficial
غیر رسمی
officiates
مقام رسمی
asparagus
مارچوبهء رسمی
bank holidays
تعطیلات رسمی
pronouncements
اعلامیه رسمی
officialize
رسمی کردن
pronouncement
اعلامیه رسمی
officious
غیر رسمی
missives
نامه رسمی
missive
نامه رسمی
officiating
مقام رسمی
letter de chancellerie
نامه رسمی
driss uniform
لباس رسمی
dress uniform
انیفرم رسمی
protests
اعتراض رسمی
dress suit
لباس رسمی شب
standard time
زمان رسمی
noterial document
سند رسمی
contracts under seal
عقد رسمی
official document
سند رسمی
extra official
غیر رسمی
formal accountability
ذیحسابی رسمی
legalization
شناسایی رسمی
mare's tail
هپوریس رسمی
intrant
ورود رسمی
insigne
مدال رسمی
insigne
نشان رسمی
nonformal
غیر رسمی
hansard
مذاکرات رسمی
formal review
بررسی رسمی
formal review
سان رسمی
formal group
گروه رسمی
formal education
اموزش رسمی
communique
ابلاغ رسمی
official authorities
مراجع رسمی
official rate
نرخ رسمی
protests
واخواست رسمی
official receipt
رسید رسمی
protesting
اعتراض رسمی
protesting
واخواست رسمی
official religion
دین رسمی
protested
اعتراض رسمی
protested
واخواست رسمی
protest
اعتراض رسمی
protest
واخواست رسمی
insignia
مدال رسمی
official prices
قیمتهای رسمی
official deed
سند رسمی
cognizance
اخطار رسمی
official channels
مجاری رسمی
official channels
طرق رسمی
official communications
ابلاغیه رسمی
official gazette
روزنامه رسمی
bonspiel
مسابقه رسمی
boarding call
بازدید رسمی
official jurnal
روزنامه رسمی
official language
زبان رسمی
official meeting
ملاقات رسمی
aregular cook
اشپز رسمی
official meeting
اجتماع رسمی
insignia
نشان رسمی
speedwell
سیزاب رسمی
tux
لباس رسمی
vestment
لباس رسمی
officiate
مقام رسمی
returns
گزارش رسمی
position
شغل رسمی
positioned
شغل رسمی
state religion
مذهب رسمی
statute mile
مایل رسمی
officials
مقامات رسمی
audiences
ملاقات رسمی
audience
ملاقات رسمی
card-carrying
عضو رسمی
functions
ایین رسمی
functioned
ایین رسمی
reprimands
توبیخ رسمی
reprimanding
توبیخ رسمی
reprimanded
توبیخ رسمی
reprimand
توبیخ رسمی
stand on ceremony
<idiom>
رسمی بودن
free and easy
<idiom>
غیر رسمی
Full dress. Formal dress.
لباس رسمی
function
ایین رسمی
throwaway
غیر رسمی
returning
گزارش رسمی
returned
گزارش رسمی
return
گزارش رسمی
formalizes
رسمی کردن
talking-to
سرزنش رسمی
formalizing
رسمی کردن
public submission
مناقصه رسمی
semiformal
نیمه رسمی
official receiver
اعتصاب رسمی
semi officially
بطورنیم رسمی
semi official
نیمه رسمی
note
نامه رسمی
notes
نامه رسمی
noting
نامه رسمی
formalized
رسمی کردن
formalize
رسمی کردن
formalising
رسمی کردن
semiofficial
نیمه رسمی
solemn form
طریقه رسمی
placard
پروانه رسمی
smallage
کرفس رسمی
prontonotary
سردفتراسناد رسمی
placards
پروانه رسمی
talking to
سرزنش رسمی
formalised
رسمی کردن
formalises
رسمی کردن
prothonotary
سردفتراسناد رسمی
notary public
سردفتر اسناد رسمی
notary public
دفتر اسناد رسمی
memoire
نامه غیر رسمی
pro memoria
نامه غیر رسمی
milkweed
پادزهر رسمی استبرق
notarization
گواهی محضری و رسمی
nonformal education
اموزش غیر رسمی
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
morning dress
جامهی رسمی صبحگاهی
visit of courtesy
بازدید رسمی نظامی
vestment
لباس رسمی اسقف
unofficial news
خبر غیر رسمی
officially represented
دارای نماینده رسمی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
finery
[formal]
جامه رسمی جشن
studbook
شناسنامه رسمی اسب
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
stuffed shirt
<idiom>
شخص رسمی وجدی
official oath
سوگند قانونی یا رسمی
regulation clothing
لباس رسمی نظامی
starchy
شبیه نشاسته رسمی
registry
دفترخانه رسمی ثبت
registries
دفترخانه رسمی ثبت
Thais
زبان رسمی تایلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com