English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
warfare economy اقتصاد جنگ پرداز
Other Matches
normative economics اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
hachure پرداز
post processor پس پرداز
chisel marking fine lines پرداز
postprocessor پس پرداز
word processors کلمه پرداز
theorist نظریه پرداز
preprocessor پیش پرداز
parallel processor موازی پرداز
data processor داده پرداز
theorists نظریه پرداز
rhumer قافیه پرداز
theoretician نظریه پرداز
verser قافیه پرداز
verseman قافیه پرداز
wordmonger کلمه پرداز
castles in the air <idiom> رویا پرداز
orator سخن پرداز
orators سخن پرداز
symbolizer نشان پرداز
taxpayer مالیات پرداز
theoreticians نظریه پرداز
taxpayers مالیات پرداز
musician نغمه پرداز
sloganeer شعار پرداز
rimer or rhymer قافیه پرداز
rimer قافیه پرداز
word processor کلمه پرداز
multiprocessor چند پرداز
versifier قافیه پرداز
language processor زبان پرداز
songwriter ترانه پرداز
indemnifier تاوان پرداز
indemnitor غرامت پرداز
musicians نغمه پرداز
phraseologist عبارت پرداز
free enterprise اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
stand alone word processor کلمه پرداز خودکفا
dedicated word processor کلمه پرداز اختصاصی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
error routine روال خطا پرداز
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
hard کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
hardest کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
harder کدی در متن کلمه پرداز که انتهای پاراگراف را نشان میدهد
volatile حافظه داده پرداز الکترونیکی که با قطع توان الکتریکی پاک میشود
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
tabbing حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
insert key کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
skipped خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
insert کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
inserting کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
inserts کلیدی که برنامه کلمه پرداز یا ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
ins key کلیدی که کلمه پرداز یا برنامه ویرایشگر را وارد حالت درج و نه نوشتن مجدد میکند
skips خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
skip خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان جهش به جلو یا عقب در بخشی از متن میدهد
bad break مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
intercharacter spacing خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد
word-perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
recycles برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
word perfect یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
recycling برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
wordstar برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC
recycle برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
tabulator بخشی از ماشین تایپ یا کلمه پرداز که کلمات و اعداد رابه صورت خودکار در ستون هایی قرار میدهد
economy اقتصاد
economies اقتصاد
water utilization اقتصاد اب
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
natural economy اقتصاد طبیعی
positive economics اقتصاد توصیفی
national economy اقتصاد ملی
natural economy اقتصاد غیرپولی
neoclassical economics اقتصاد نئوکلاسیک
positive economics اقتصاد مثبت
plutonomy اقتصاد سباسی
planless economy اقتصاد بی نقشه
normative economics اقتصاد هنجاری
open economy اقتصاد باز
planless economy اقتصاد نسنجیده
guild economy اقتصاد صنفی
moneyless economy اقتصاد بی پول
keynesian economics اقتصاد کینز
laissez faire economy اقتصاد ازاد
labor economics اقتصاد کار
macro economics اقتصاد کلان
macroeconomics اقتصاد کلان
monetary economy اقتصاد پولی
microeconomics اقتصاد خرد
micro economics اقتصاد خرد
mental economy اقتصاد روانی
mathematical economics اقتصاد ریاضی
marxist economics اقتصاد مارکسیستی
managerial economics اقتصاد مدیریت
warfare economy اقتصاد جنگی
sales فروش [اقتصاد]
turnover [British English] فروش [اقتصاد]
static economy اقتصاد ایستا
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
spotaneous economy اقتصاد خودبخودی
soviet economy اقتصاد شوروی
subsistence economy اقتصاد معیشتی
weak economy اقتصاد ضعیف
welfare economics اقتصاد رفاه
two sector economy اقتصاد دو بخشی
token economy اقتصاد ژتونی
test economy اقتصاد ازمون
sound economy اقتصاد قوی
principles of economics اصول اقتصاد
price theory اقتصاد خرد
liquidation [of something] واریزحساب [اقتصاد]
realization [American E] [of something] واریزحساب [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] واریزحساب [اقتصاد]
liquidation [of something] نقدی [اقتصاد]
realization [American E] [of something] نقدی [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] نقدی [اقتصاد]
principles of economy اصول اقتصاد
quantitative economics اقتصاد کمی
interest بهره [اقتصاد]
minister of finance وزیر اقتصاد
regional economy اقتصاد منطقهای
reaganomics اقتصاد ریگانی
quantitative economics اقتصاد ریاضی
positive economics اقتصاد اثباتی
dynamic economy اقتصاد پویا
economically از نظر اقتصاد
economically ازروی اقتصاد
economically از لحاظ اقتصاد
barter economy اقتصاد پایاپای
market economy اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
arithmetic , political اقتصاد سیاسی
applied economics اقتصاد صنعتی
centrally planned economy اقتصاد متمرکز
balance economy اقتصاد متوازن
dualistic economy اقتصاد دوگانه
domestic economy اقتصاد محلی
domestic economy اقتصاد داخلی
directed economy اقتصاد ارشادی
descriptive economics اقتصاد توصیفی
closed economy اقتصاد بسته
mixed economy اقتصاد مختلط
planned economy اقتصاد بانقشه
planned economy اقتصاد سنجیده
economy علم اقتصاد
planned economies اقتصاد سنجیده
mixed economies اقتصاد مختلط
planned economies اقتصاد بانقشه
planned economy اقتصاد برنامهای
political economy اقتصاد سیاسی
agricultural economics اقتصاد کشاورزی
command economies اقتصاد دستوری
command economy اقتصاد دستوری
economies علم اقتصاد
home economics اقتصاد منزل
economist متخصص اقتصاد
housing economics اقتصاد مسکن
from an economical standpoint از لحاظ اقتصاد
fuel economy اقتصاد سوخت
heat economy اقتصاد حرارت
household economy اقتصاد خانگی
exchange economy اقتصاد مبادلهای
planned economies اقتصاد برنامهای
industrial economics اقتصاد صنعتی
institutional economics اقتصاد نهادی
free economy اقتصاد ازاد
econometrics اقتصاد سنجی
engineering economics اقتصاد مهندسی
economists متخصص اقتصاد
economics علم اقتصاد
dynamic economy اقتصاد متحرک
factory economy اقتصاد کارخانهای
output به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
outputs به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
hot فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
hotter فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
hottest فضای متن در سمت چپ حاشیه راست در متن کلمه پرداز
to pay down بیعانه دادن [اقتصاد]
deduction of expenses کسر مخارج [اقتصاد]
to reflate the economy به اقتصاد تحرک بخشیدن
economises رعایت اقتصاد کردن
economising رعایت اقتصاد کردن
home economics اقتصاد خانه داری
economized رعایت اقتصاد کردن
estimate [quote] براورد [تخمین] [اقتصاد]
distribution پخش [توزیع] [اقتصاد]
economize رعایت اقتصاد کردن
realisation [British E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] پرداخت بدهی [اقتصاد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com