Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English
Persian
enterprise
اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises
اقدام به اجرای قوانین کردن
Other Matches
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
twelve tables
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
proceed
اقدام کردن
to take steps
اقدام کردن
enterprises
اقدام کردن
to take of a
اقدام کردن
proceeded
اقدام کردن
to bend effort
اقدام کردن
start out
اقدام کردن
deal with
اقدام کردن
enterprise
اقدام کردن
to take measures
اقدام کردن
deal
اقدام کردن
deals
اقدام کردن
emprize
اقدام کردن
to start out to do something
اقدام بکاری کردن
adventurism
اقدام به کاری کردن
venturing
اقدام یا مبادرت کردن به
ventures
اقدام یا مبادرت کردن به
ventured
اقدام یا مبادرت کردن به
venture
اقدام یا مبادرت کردن به
proceed
اقدام کردن پرداختن به
to put in hand
دایرکردن اقدام کردن
proceeded
اقدام کردن پرداختن به
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
to play at
خواهی نخواهی اقدام کردن
real time
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
to act in self-defence
دفاع از خود اقدام
[حرکت]
کردن
conform
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conformed
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforming
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
launches
شروع کردن اقدام کردن
launch
شروع کردن اقدام کردن
launching
شروع کردن اقدام کردن
launched
شروع کردن اقدام کردن
run duration
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
interdict
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
declaratory statute
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
attention
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coldest
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cancelling
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
colder
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
cancel
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels
متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
time resolution
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
modes
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
languages
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
language
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
robustness
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
ploy
اقدام
ploys
اقدام
actions
اقدام
procedure
اقدام
proceeding
اقدام
action
اقدام
enforcement
اقدام
intervention
اقدام
emprise
اقدام
actionless
بی اقدام
interventions
اقدام
esteem
اقدام
enterprises
اقدام
enterprise
اقدام
move
اقدام
moved
اقدام
moves
اقدام
overlay
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
precaution
اقدام احتیاطی
initial movement
نخستین اقدام
action
کار اقدام
appropriate action
اقدام مقتضی
action
فعل اقدام
counter-measure
اقدام متقابل
counter-measures
اقدام متقابل
operation immediate
اقدام سریع
enterprise
قدرت اقدام
precautions
اقدام احتیاطی
actions
کار اقدام
actions
فعل اقدام
under way
دردست اقدام
protective measure
اقدام حمایتی
enterprises
قدرت اقدام
legal action
اقدام قانونی
in hand
در دست اقدام
expediency
اقدام مهم
it wasprologue to the nextmove
اقدام بعدبود
proceed with deliberations
اقدام به مذاکره
measure
درجه اقدام
intercommunion
اقدام مشترک
action statement
دستورالعمل اقدام
demarche
اقدام سیاسی
preparation
اقدام مقدماتی
preparations
اقدام مقدماتی
the needful
اقدام لازم
measure of prevention
اقدام احتیاطی
action at low
اقدام قانونی
action for cancellation
اقدام به ابطال
action for cancellation
اقدام به لغو
countermeasure
اقدام متقابل
expedience
اقدام مهم
double action
اقدام دوجانبه
regular procedure
اقدام قانونی
counteraction
اقدام متقابل
social action
اقدام اجتماعی
counter-measures
اقدام جبران کننده
counter-measure
اقدام جبران کننده
memorandums
اقدام به یادداشت کند
measure
اندازه اقدام پیشگیری
enterprises
امرخطیر اقدام مهم
venturing
اقدام بکارمخاطره امیز
ventures
اقدام بکارمخاطره امیز
ventured
اقدام بکارمخاطره امیز
venture
اقدام بکارمخاطره امیز
memorandum
اقدام به یادداشت کند
action for avoidance
اقدام برای لغو
It is in progress. It is under way.
دردست اقدام است
it was an incorrect procedure
یک اقدام غلطی بود
memoranda
اقدام به یادداشت کند
originators
اقدام کننده پیام
greenlight
اجازه حرکت و اقدام
originator
اقدام کننده پیام
with measured step
با اقدام مناسب
[سنجیده]
enterprise
امرخطیر اقدام مهم
concurrent
اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
modes
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
mode
وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
registration fire
اجرای تیر دقیق برای ثبت تیر کردن
to suspend
[stay]
a ruling
[proceedings]
[the execution]
تعلیق کردن حکمی
[دعوایی ]
[ اجرای حکمی]
[قانون]
regulations
قوانین
pandect
قوانین
execution for debt
اقدام برای طلب وصول
exigent
محتاج به اقدام یا کمک فوری
do the necessary
اقدام لازم بعمل اورید
how shall we proceed
چگونه باید اقدام کرد
to proceed against a person
اقدام بر علیه کسی زدن
pushful
متهور در اقدام بکارهای مهم
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
emergencies
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
admiralty law
قوانین دریایی
rules of engagement
قوانین درگیری
newton's laws of motion
قوانین نیوتون
rules committee
کمیته قوانین
remedial statutes
قوانین اصلاحی
rules of chess
قوانین شطرنج
promulgation of the laws
انتشار قوانین
rules of the roads
قوانین دریانوردی
code
مجموعه قوانین
written laws
قوانین مدون
permissive legislation
قوانین مخیره
labor laws
قوانین کار
kepler's laws
قوانین کپلر
kepler laws
قوانین کپلر
rules of the roads
قوانین راه
administrative law
قوانین اداری
interpertation of laws
تفسیر قوانین
korte's laws
قوانین کرت
maritime law
قوانین دریایی
hague rules
قوانین لاهه
hovering acts
قوانین ضد قاچاق
forest laws
قوانین جنگل
radiation laws
قوانین تابش
murphy's laws
قوانین مورفی
infraction of rules
نقض قوانین
statute book
قوانین موضوعه
company law
قوانین شرکت
doctorine
قوانین اصلی
succession law
قوانین وراثت
codex
مجموعه قوانین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com