Dictiornary-Farsi | اقدام متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (9 milliseconds)

English	Persian
counteraction	اقدام متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
counter-measures	اقدام متقابل


Other Matches

counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
intervention	اقدام
interventions	اقدام
ploys	اقدام
action	اقدام
emprise	اقدام
enforcement	اقدام
esteem	اقدام
actions	اقدام
enterprises	اقدام
procedure	اقدام
ploy	اقدام
enterprise	اقدام
moved	اقدام
actionless	بی اقدام
proceeding	اقدام
moves	اقدام
move	اقدام
regular procedure	اقدام قانونی
in hand	در دست اقدام
measure of prevention	اقدام احتیاطی
proceed with deliberations	اقدام به مذاکره
initial movement	نخستین اقدام
intercommunion	اقدام مشترک
to take of a	اقدام کردن
it wasprologue to the nextmove	اقدام بعدبود
operation immediate	اقدام سریع
protective measure	اقدام حمایتی
legal action	اقدام قانونی
expedience	اقدام مهم
emprize	اقدام کردن
enterprise	اقدام کردن
action at low	اقدام قانونی
action for cancellation	اقدام به لغو
action for cancellation	اقدام به ابطال
action statement	دستورالعمل اقدام
appropriate action	اقدام مقتضی
enterprise	قدرت اقدام
deal with	اقدام کردن
demarche	اقدام سیاسی
double action	اقدام دوجانبه
enterprises	اقدام کردن
actions	کار اقدام
actions	فعل اقدام
action	کار اقدام
enterprises	قدرت اقدام
social action	اقدام اجتماعی
start out	اقدام کردن
preparations	اقدام مقدماتی
measure	درجه اقدام
under way	دردست اقدام
proceeded	اقدام کردن
proceed	اقدام کردن
action	فعل اقدام
deals	اقدام کردن
deal	اقدام کردن
expediency	اقدام مهم
preparation	اقدام مقدماتی
to take steps	اقدام کردن
the needful	اقدام لازم
precaution	اقدام احتیاطی
precautions	اقدام احتیاطی
to take measures	اقدام کردن
to bend effort	اقدام کردن
ventures	اقدام یا مبادرت کردن به
venturing	اقدام بکارمخاطره امیز
venturing	اقدام یا مبادرت کردن به
venture	اقدام یا مبادرت کردن به
with measured step	با اقدام مناسب [سنجیده]
measure	اندازه اقدام پیشگیری
ventures	اقدام بکارمخاطره امیز
ventured	اقدام یا مبادرت کردن به
action for avoidance	اقدام برای لغو
adventurism	اقدام به کاری کردن
enterprise	امرخطیر اقدام مهم
ventured	اقدام بکارمخاطره امیز
venture	اقدام بکارمخاطره امیز
enterprises	امرخطیر اقدام مهم
proceeded	اقدام کردن پرداختن به
originators	اقدام کننده پیام
greenlight	اجازه حرکت و اقدام
counter-measure	اقدام جبران کننده
counter-measures	اقدام جبران کننده
it was an incorrect procedure	یک اقدام غلطی بود
to start out to do something	اقدام بکاری کردن
proceed	اقدام کردن پرداختن به
to put in hand	دایرکردن اقدام کردن
memorandums	اقدام به یادداشت کند
It is in progress. It is under way.	دردست اقدام است
memoranda	اقدام به یادداشت کند
memorandum	اقدام به یادداشت کند
originator	اقدام کننده پیام
enterprises	اقدام به اجرای قوانین کردن
pushful	متهور در اقدام بکارهای مهم
to proceed against a person	اقدام بر علیه کسی زدن
how shall we proceed	چگونه باید اقدام کرد
to play at	خواهی نخواهی اقدام کردن
enterprise	اقدام به اجرای قوانین کردن
exigent	محتاج به اقدام یا کمک فوری
do the necessary	اقدام لازم بعمل اورید
execution for debt	اقدام برای طلب وصول
emergencies	حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency	حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
to act in self-defence	دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
zction for dammages	اقدام برای دریافت خسارت وارده
correspounding	متقابل
reciprocative	متقابل
interactional	متقابل
countering	متقابل
countered	متقابل
reciprocal	متقابل
counter	متقابل
opposed	متقابل
opposing	متقابل
mutual	متقابل
polar	متقابل
interactive	متقابل
cross that bridge when you come to it <idiom>	[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
emergency	پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergencies	پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
dilettantism	اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
cross-check	بررسی متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
m	القاگری متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
logrolling	همکاری متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
iteraction	عمل متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
retaliation	عمل متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
cross feed	خورد متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross purpose	قصد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
cross bill	شکایت متقابل
interaction	عمل متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
reciprocity	عمل متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
counter current	جریان متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
intercorrelation	همبستگی متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
interaction	کنش متقابل
interaction	اثر متقابل
interplay	اثر متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
recrimination	تهمت متقابل
recrimination	اتهام متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
cross-reference	مراجعه متقابل
set off	دعوی متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
cross check	بررسی متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
opposite phase	فاز متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
reciprocation	عمل متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
reciprocal	عمل متقابل
cross action	دعوی متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counter fire	اتش متقابل
back pressure	فشار متقابل
antitype	نوع متقابل
counter transference	انتقال متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل