Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
English
Persian
conditional confession
اقرار مشروط
Other Matches
acknowledgments
اقرار
confessions
اقرار
confession
اقرار
avouchment
اقرار
acknowledgements
اقرار
acknowledgement
اقرار
admitting
اقرار کردن
admits
اقرار کردن
admit
اقرار کردن
judicial confession
اقرار در دادگاه
confession
اقرار بجرم
acknowledgment
اقرار تصدیق
confessions
اقرار بجرم
professions
اقرار اعتراف
professed
اقرار شده
acknowledgement of debt
اقرار به بدهی
profession
اقرار اعتراف
owns
اقرار کردن
cop-outs
اقرار به جرم
cop-out
اقرار به جرم
shrift
اقرار بگناه
resipiscence
اقرار به گناه
qualified confession
اقرار مقید
peccavi
اقرار بگناه
owning
اقرار کردن
own
اقرار کردن
owned
اقرار کردن
to plead guilty
اقرار بگناه کردن
to play not guilty
اقرار بگناه نکردن
avouch
تصدیق یا اقرار کردن
plead not guilty
اقرار به جرم نکردن
plead guilty
اقرار به جرم کردن
extrajudicial confession
اقرار در خارج دادگاه
avowals
افهارو اقرار علنی
avowal
افهارو اقرار علنی
contingents
مشروط
subject
مشروط
subjects
مشروط
pending
مشروط
conditional
مشروط
limited
مشروط
provisional
مشروط
contingent
مشروط
eventual
مشروط
conditioned
مشروط
qualified
مشروط
provided
مشروط
person in whose favor a condition is mad
مشروط له
subjecting
مشروط
subjected
مشروط
estoppel
عدم امکان انکار پس از اقرار
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
to acknowledge your own guilt
[culpability]
به گناه خود اقرار کردن
avouch
اقرار کردن اطمینان دادن
agnize
برسمیت شناختن اقرار کردن
indispensable
<adj.>
غیر مشروط
probationers
عفو مشروط
unconditional
غیر مشروط
conditionally
بطور مشروط
unalienable
<adj.>
غیر مشروط
contingent
تصادفی مشروط
subject to being unsold
مشروط براینکه
inevitable
<adj.>
غیر مشروط
contingents
تصادفی مشروط
qualified endorsement
فهرنویسی مشروط
inalienable
<adj.>
غیر مشروط
absolute
<adj.>
غیر مشروط
on probation
در آزادی مشروط
probation
ازادی مشروط
provisional
شرطی مشروط
probationer
عفو مشروط
providing
مشروط بر اینکه
unalterable
<adj.>
غیر مشروط
conditional probability
احتمال مشروط
condition
مشروط کردن
foul bill of lading
بارنامه مشروط
claused bill og exchange
بارنامه مشروط
paroling
ازادی مشروط
plea
وعده مشروط
paroled
ازادی مشروط
parole
ازادی مشروط
conditional discharge
ازادی مشروط
provided
مشروط به انکه
absolutes
غیر مشروط
absolute
غیر مشروط
dirty bill od lading
بارنامه مشروط
estate at will
اجاره مشروط
conditional order
سفارش مشروط
paroles
ازادی مشروط
pleas
وعده مشروط
conditional contract
عقد مشروط
conditional race
مسابقه مشروط با ارابه
concurring opinion
رای موافق مشروط
extra good time
معافی مشروط از زندان
probatory
دال بر اثبات مشروط
probative
دال بر اثبات مشروط
restrictive indorsement
فهر نویسی مشروط
probationary period
دوره ازادی مشروط
on approval
مشروط به رضایت خریدار
sub modo
مشروط یا مضیق یا مقید
short shrift
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
Payment on delivery of goods.
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
deferred dividened
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
to cry peccavi
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
precarious
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
estoppel
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
union shop
مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
depositions
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
ticket of leave
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
deposition
درCL مشروط بر ان است که اولا" به قید التزام به راستگویی و ثانیا" در حضورمامور رسمی تنظیم شود
covenant real
شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com