English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
obturator الات جازم
Search result with all words
obturator spindle دوکی الات جازم
Other Matches
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork شیشه الات بلور الات
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
determinant جازم
determinants جازم
distance wadding لایی جازم
layers بوش جازم
layer بوش جازم
gas check pad بالشتک دوکی جازم
obturator spindle دوکی جازم گاز
glassware بلور الات
precision tools الات دقیق
instrument الات دقیق
hardware اهن الات
hard ware فلز الات
gear الات جامه
geared الات جامه
gears الات جامه
genital organs الات تناسلی
enginery ماشین الات
ironware اهن الات
ironware فلز الات
irowork اهن الات
cast iron ware الات چدنی
iron mongery اهن الات
machinary ماشین الات
breech block carrier الات متحرک
brass ware برنج الات
agricultural implements الات کشاورزی
instruments الات دقیق
glass شیشه الات
passementerie زینت الات
machinery ماشین الات
glassware شیشه الات
silverware نقره الات
tinware حلبی الات
optical الات بصری
surgical instruments الات جراحی
mechanics علم ماشین الات
carpenter's machines ماشین الات درودگری
light machinery ماشین الات سبک
cutler فروشنده الات برنده
building machinery ماشین الات ساختمانی
trinketry جواهر الات بدلی
heavy goods ماشین الات سنگین
heavy machinery ماشین الات سنگین
calibration تنظیم الات دقیق
ironmongers فروشنده اهن الات
hardwareman اهن الات فروش
iron monger اهن الات فروش
wind instrument الات موسیقی بادی
lighting equipments الات و ادوات روشنایی
wind instruments الات موسیقی بادی
trinkums زیور الات بدلی
machinery designer طراح ماشین الات
plants ماشین الات کارخانه
scrapping ماشین الات اوراق
scrapped ماشین الات اوراق
scrap ماشین الات اوراق
instrument الات اندازه گیری
percussion instrument الات موسیقی ضربی
hardware اهن الات ابزارالات
optical instruments الات وابسته به بینایی
plant ماشین الات کارخانه
scraps ماشین الات اوراق
ironmonger فروشنده اهن الات
woodwork چوب الات نجاری
surveying instrument الات نقشه برداری
mechanician مکانیک ماشین الات
obturator الات مانع خروج گاز
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
war implements ساز و برگ یا الات جنگ
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
midi میانجی رقمی الات موسیقی
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
tiepin سنجاق مدال وزینت الات زنانه
pailette زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
interactive الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
grader یکی از ماشین الات راه سازی
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
deferred maintenance قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
sights الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
sight الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
pailett زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
acm Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
FAQ الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
artificial horizon یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
digital read out نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
filigree تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
mechanizes با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
ironwork اهن ساخته اهن الات
genitalia اندامهای تناسلی الات تناسلی
mechanic مکانیک مکانیک ماشین الات
machinery الات موتورخانه موتورخانه ناو
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com