Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (9 milliseconds)
English
Persian
agricultural implements
الات کشاورزی
Other Matches
agribusiness
تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology
روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork
شیشه الات بلور الات
operating slide
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
elevator
انبار غله |
[کشاورزی]
| جای غله خیز
[کشاورزی]
agriculture
کشاورزی
farming
کشاورزی
agronomy
کشاورزی
tillage
کشاورزی
husbandry
کشاورزی
rural
کشاورزی
arboretum
کشاورزی
plantership
کشاورزی
agricultural
کشاورزی
agronomic
کشاورزی
agriculture
کشاورزی برزگری
to follow the plough
کشاورزی کردن
agricultural products
محصولات کشاورزی
vegetable soil
خاک کشاورزی
agricultural pollution
الودگی کشاورزی
agricultural cooperatives
تعاونیهای کشاورزی
farming
کشاورزی برزیگری
agricultural investigation
تجسسات کشاورزی
agricultral waste
پسماند کشاورزی
agricultural fluctuations
نوسانهای کشاورزی
agricultural economics
اقتصاد کشاورزی
manure
کود کشاورزی
agricultural credit
اعتبار کشاورزی
agricultural projects
طرحهای کشاورزی
agricultural sector
بخش کشاورزی
farm yields
بازده کشاورزی
farm labors
کارگران کشاورزی
extensive agriculture
کشاورزی وسیع
extensive agriculture
کشاورزی سطحی
farm surplus
مازاد کشاورزی
agricultural revolution
انقلاب کشاورزی
geoponic
مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
agricultural mechanization
ماشینی کردن کشاورزی
agriculturalist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agriculturist
دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
raw produce
محصول طبیعی یا کشاورزی
agroecosystem
بوم سازگان کشاورزی
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
outturn
محصول کشاورزی یاصنعتی
extensive agricultuse
کشاورزی غیر محدود
georgic
وابسته به کشاورزی روستایی
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
agricultural planning
برنامه ریزی کشاورزی
elevator
انبار دانه
[کشاورزی]
hay loader
لودر یونجه
[کشاورزی]
sovkhoz
موسسه کشاورزی وروستایی
ageicultural
مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
genital organs
الات تناسلی
ironware
اهن الات
breech block carrier
الات متحرک
brass ware
برنج الات
obturator
الات جازم
cast iron ware
الات چدنی
irowork
اهن الات
ironware
فلز الات
hard ware
فلز الات
machinery
ماشین الات
silverware
نقره الات
optical
الات بصری
iron mongery
اهن الات
glass
شیشه الات
enginery
ماشین الات
passementerie
زینت الات
surgical instruments
الات جراحی
glassware
شیشه الات
glassware
بلور الات
tinware
حلبی الات
precision tools
الات دقیق
instrument
الات دقیق
gear
الات جامه
geared
الات جامه
hardware
اهن الات
gears
الات جامه
machinary
ماشین الات
instruments
الات دقیق
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
hacienda
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
He reanimated the Iranian agriculture.
کشاورزی ایران رازنده کرد
heavy machinery
ماشین الات سنگین
heavy goods
ماشین الات سنگین
hardwareman
اهن الات فروش
iron monger
اهن الات فروش
surveying instrument
الات نقشه برداری
trinketry
جواهر الات بدلی
trinkums
زیور الات بدلی
light machinery
ماشین الات سبک
percussion instrument
الات موسیقی ضربی
machinery designer
طراح ماشین الات
mechanician
مکانیک ماشین الات
obturator spindle
دوکی الات جازم
optical instruments
الات وابسته به بینایی
building machinery
ماشین الات ساختمانی
scrap
ماشین الات اوراق
wind instrument
الات موسیقی بادی
wind instruments
الات موسیقی بادی
mechanics
علم ماشین الات
scrapped
ماشین الات اوراق
lighting equipments
الات و ادوات روشنایی
carpenter's machines
ماشین الات درودگری
calibration
تنظیم الات دقیق
plants
ماشین الات کارخانه
plant
ماشین الات کارخانه
woodwork
چوب الات نجاری
scraps
ماشین الات اوراق
scrapping
ماشین الات اوراق
hardware
اهن الات ابزارالات
instrument
الات اندازه گیری
cutler
فروشنده الات برنده
ironmonger
فروشنده اهن الات
ironmongers
فروشنده اهن الات
granger
عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
war implements
ساز و برگ یا الات جنگ
trade fixtures
الات صنعتی نصب شده
obturator
الات مانع خروج گاز
midi
میانجی رقمی الات موسیقی
operator of light machinery
اپراتور ماشین الات سبک
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
operator of heavy machinery
اپراتور ماشین الات سنگین
tiepin
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
economic life
مدت بهره برداری از ماشین الات
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
reed stop
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
deferred maintenance
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
hygrometer
الات وادوات سنجش رطوبت هوا
automation
خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
interactive
الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
grader
یکی از ماشین الات راه سازی
pailette
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
combine harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
latifundium
ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine
[combine harvester]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
extensive cultivation
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
combined harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher
[rare]
کمباین
[کشاورزی]
[ماشین برداشت محصولات دانه دار]
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
sight
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
pailett
زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
fixed assets
درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
sights
الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
acm
Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
recoil operated
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
FAQ
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
tuning pipe
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
pilot model
مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
capture
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
artificial horizon
یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
hallmark
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
hallmarks
عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
yellow arc
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
food and agricultural organization
از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
bubble turn and slip
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
guard assembly
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
digital read out
نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
filigree
تزئیناتی بشکل ذرات ریز یادانههای تسبیح که امروزه بصورت سیمهای ریز طلاونقره و یا مسی در اطراف الات زرین وسیمین ساخته میشود
agroecosystem
اکوسیستم کشاورزی اکوسیستم زراعی
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
ironwork
اهن ساخته اهن الات
machinery
الات موتورخانه موتورخانه ناو
genitalia
اندامهای تناسلی الات تناسلی
mechanic
مکانیک مکانیک ماشین الات
machinery space
محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com