English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
clocked flip flop الاکلنگ با سنجش زمان
Other Matches
clocked با سنجش زمان
clocked input ورودی با سنجش زمان
measuring technique متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
rs flip flop الاکلنگ ار اس
sr flip flop الاکلنگ اس ار
cantharis الاکلنگ
fltp flcp الاکلنگ
spanish fly الاکلنگ
monostable flip flop الاکلنگ تک پایا
d flip flop الاکلنگ نوع دی
sign flip flop الاکلنگ علامت نما
scalar توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presents زمان حاضر زمان حال
seek time زمان جستجو زمان طلب
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
present زمان حاضر زمان حال
presenting زمان حاضر زمان حال
presented زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
measurment سنجش
appraisal سنجش
scaling سنجش
evaluations سنجش
appraisals سنجش
measure سنجش
evaluation سنجش
measurements سنجش
pondering سنجش
ponders سنجش
deliberation سنجش
deliberations سنجش
assessment سنجش
assessments سنجش
scalar سنجش
assays سنجش
assay سنجش
ponder سنجش
poneration سنجش
ponderingly با سنجش
ponderation سنجش
measurement سنجش
pondered سنجش
g سنجش
degress of comparison سنجش
evalution سنجش
method of measurment روش سنجش
ponderability سنجش پذیری
ponderable قابل سنجش
assay ازمایش سنجش
comparison تطبیق سنجش
measuring thermocouple عنصرحرارتی سنجش
comparisons تطبیق سنجش
measuring transductor ترانسدوکتور سنجش
measuring unit عضو سنجش
measuring unit واحد سنجش
measuring voltage فشار سنجش
measurment سنجش اندازه
measurable سنجش پذیر
biometrics زیست سنجش
metage حق سنجش قپانداری
indirect measurement سنجش غیرمستقیم
incommensurable سنجش ناپذیر
sociometry سنجش افکاراجتماعی
delib erator سنجش کننده
depth measurement سنجش گودی
surveyor's chain زنچیر سنجش
volumetric analysis سنجش حجمی
voltage measuring سنجش فشارالکتریکی
voltage measuring سنجش ولتاژ
emergency measure سنجش اضطراری
font metric سنجش فونت
frequency measurement سنجش فرکانس
graduated steel straight edge شینه سنجش
pulmometry سنجش گنجایش شش
comparative measurement سنجش قیاسی
assays ازمایش سنجش
ratings سنجش توان
rating سنجش توان
precision measurment سنجش دقیق
high accuracy measurement سنجش دقیق
datum line خط مبنای سنجش
colorimetry سنجش رنگ
measuring junction محل سنجش
measuring cable کابل سنجش
market appraisal سنجش بازار
meters وسیله سنجش
measuring generator مولد سنجش
measuring period دوره سنجش
measuring point نقطه سنجش
measuring position محل سنجش
measuring range حیطه سنجش
measuring circuit مدار سنجش
measuring period مدت سنجش
meter وسیله سنجش
measuring coil بوبین سنجش
measuring junction نقطه سنجش
measuring frequency فرکانس سنجش
measuring error خطای سنجش
measuring diaphragm ممبران سنجش
measuring current جریان سنجش
measuring method اسلوب سنجش
measuring range ناحیه ی سنجش
measuring rectifier یکسوکننده سنجش
measuring system سیستم سنجش
accuracy to gage دقت سنجش
measuring thermocouple ترموکوپل سنجش
measuring technique تکنیک سنجش
measuring technique روش سنجش
comparative measurement سنجش مقایسهای
measuring diaphragm دیافراگم سنجش
measuring relay رله سنجش
measuring switch کلید سنجش
measuring sensitivity حساسیت سنجش
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
assay عیار گرفتن سنجش
mileage سنجش برحسب میل
imponderability عدم قابلیت سنجش
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
eudiometry سنجش اکسیژن هوا
assays عیار گرفتن سنجش
aerometry سنجش غلظت هوا
acres برای سنجش زمین
the estimative faculty قوه سنجش یا براورد
mile مقیاس سنجش مسافت
means test سنجش استطاعت مالی
means tests سنجش استطاعت مالی
tangible benefits سودهای قابل سنجش
calipers پرگار برای سنجش
thermal resolution حداقل سنجش حرارت
miles مقیاس سنجش مسافت
scruple واحد سنجش چیزجزئی
pulmometer الت سنجش گنجایش شش
acre برای سنجش زمین
coductivity cell پیل سنجش رسانندگی
precision measuring equipment تجهیزات سنجش دقیق
quantifiable قابل سنجش یا تعیین
insulation measurement سنجش و ازمایش ایزولاسیون
bel یگان سنجش صوت
optical measuring system سیستم سنجش نوری
barometry سنجش فشار هوا
measuring thermocouple زوج فلزحرارتی سنجش
measure مقایسه کردن سنجش
perimetry سنجش میدان دید
milage سنجش برحسب میل
limit gage وسیله سنجش تلرانس
photomrtry سنجش شدت روشنایی
pixing the coin سنجش عیار سکه
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
manometer الت سنجش فشار خون
butyrometer الت سنجش چربی شیر
ergograph دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی
moving coil measuring mechanism مکانیزم سنجش قاب گردان
magneto ohmmeter میگر برای سنجش مقاومت
transversal سنجش ارزش برحسی معیارنوینی
transvaluation سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
vinometer الت سنجش الکل شراب
barometric وابسته به سنجش فشار هوا
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
barometrical وابسته به سنجش فشار هوا
exposure meter دستگاه سنجش نوردهی نورسنج
dynameter اسباب سنجش قوه دوربین
Parts-per notation بخش در یکای سنجش [مهندسی]
piezometer دستگاه سنجش شدت انفجار
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
pyrometer الت سنجش گرمای زیاد
roentgen واحد سنجش تشعشع اتمی
pneumercator شاغول سنجش ارتفاع مایعات
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
cohesiometer دستگاه سنجش چسبندگی خاک
harmonometer الت سنجش هم اهنگی صداها
rain gage وسیله سنجش میزان بارندگی
ceilometer وسیله سنجش ارتفاع ابر
incommensurability عدم تقارن سنجش ناپذیری
pluviometric مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
sequencer اسباب سنجش توالی وتسلسل
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
radiosonde بالن مخصوص سنجش هوادر هواسنجی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com