English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
intermediate anneal التهاب میانی
Other Matches
erythematic وابسته به التهاب پوست التهاب اور
fervor التهاب
ophthalmia التهاب
incandescence التهاب
phlogosis التهاب
phlegmasia التهاب
fervour التهاب
inflammation التهاب
neuritis التهاب عصبی
boils التهاب هیجان
annealing التهاب گداختگی
adenitis التهاب غده
ovaritis التهاب تخمدان
box anneal التهاب جعبهای
boil التهاب هیجان
peritonitis التهاب صفاق
phlebitis التهاب وریدها
pharyngitis التهاب گلو
podarthritis التهاب مفاصل پا
pharyngitis التهاب حلق
pulmonitis التهاب ریه
parotitis التهاب غددبناگوشی
pneumonia التهاب ریه
pack annealing التهاب لفافی
brainfever التهاب دماغ
boiled التهاب هیجان
gastritis التهاب معده
arthritis التهاب مفصل
ophthalmitis التهاب چشم
tumult اشوب التهاب
erythema التهاب پوست
encephalitis التهاب مغز
Tendinitis التهاب تاندون
keratitis التهاب قرنیه
carditis التهاب قلب
metritis التهاب رحم
leucophlegmasia التهاب سفید
inflammable التهاب پذیر
glows التهاب تابش گداختگی
pack annealing furnace کوره التهاب لفافی
glowed التهاب تابش گداختگی
glow التهاب تابش گداختگی
white heat نور سفید التهاب
bright drawn کشیدن در حالت التهاب
otitis التهاب گوش [پزشکی]
coil annealing furnace کوره التهاب القایی
pot annealing furnace کوره التهاب کفچهای
gingivitis اماس و التهاب لثه دندان
uteritis اماس زهدان التهاب رحم
gastroenteritis التهاب معده و رودهی باریک
osteomyelitis التهاب موضعی و مخرب استخوان
laryngitis اماس خشک نای التهاب حنجره
pollenosis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pollinosis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hayfever [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
allergic rhinitis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pleurohepatitis اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
mastoiditis ماستوئیدیت [التهاب استخوان پشت گوش] [پزشکی]
phlegm [secretion in the airway during inflammation] بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
medium میانی
mesial میانی
innermost میانی
mesal میانی
centric میانی
centrical میانی
mediated میانی
medial میانی
inmost میانی
mesne میانی
mediums میانی
middle deck پل میانی
mesail میانی
center land خط میانی
mediating میانی
mediates میانی
mediate میانی
center back بک میانی
midline خط میانی
median میانی
median income درامد میانی
intermediate points جهات میانی
interphase فاز میانی
intermediate contact کنتاکت میانی
intermediate distribution frame مقسم میانی
intermediate frequency فرکانس میانی
intermediate plate صفحه میانی
intermediate fuse فیوز میانی
intermediate phase فاز میانی
intermediate image تصویر میانی
intermediate frequency tank circuit فرکانس میانی
intermediate oscillation نوسان میانی
intermediate layer لایه میانی
intermediate link حلقه میانی
intermediate field میدان میانی
intermediate office مرکز میانی
intermediate terminal ترمینال میانی
intermediate transmitter فرستنده میانی
tun dish throught پاتیل میانی
tympanum گوش میانی
middle layer قشر میانی
neutral wire سیم میانی
neutral conductor سیم میانی
midsection قطعه میانی
middle part قسمت میانی
middle insomnia بیخوابی میانی
middle fraction پاره میانی
middle fraction جزء میانی
mid flap فلپ میانی
mesencephalon مغز میانی
middle ear گوش میانی
lower boom بوم میانی
intermediate zone ناحیه ی میانی
ridge rope سیم میانی
center circle دایره میانی
mid- میانی وسطی
cut splice پیوند میانی
dorsomedial پشتی- میانی
mid میانی وسطی
drop keel تیغه میانی
lower boom تیرک میانی
middles میانی وسطی
middle میانی وسطی
hogging تنش میانی
central strip نوار میانی
central reserve سکوی میانی
center line خط میانی زمین
center section بال میانی
center wing بال میانی
midpoints نقطه میانی
midpoint نقطه میانی
center stripe خط میانی زمین
midfield line خط میانی زمین
median سکوی میانی
halfback بازیگر میانی
halfback بازیگرخط میانی
intermediate عضو میانی
interconnection اتصال میانی
meddled میانی وسطی
intermediate طبقه میانی
meddles میانی وسطی
interband باند میانی
buffer حافظه میانی
intermediate band باند میانی
i.f. فرکانس میانی
meddle میانی وسطی
third ventricle بطن میانی مغز
midpoint rule قاعده نقطه میانی
centred نقط ه میانی چیزی
centre نقط ه میانی چیزی
centers نقط ه میانی چیزی
center نقط ه میانی چیزی
deep نقطه میانی سر پیچ
bilge board تخته میانی قایق
deeper نقطه میانی سر پیچ
centered نقط ه میانی چیزی
deepest نقطه میانی سر پیچ
amidship قسمت میانی قایق
intercede پادر میانی کردن
interceded پادر میانی کردن
looms قسمت میانی پارو
medial layer لایه میانی [پزشکی]
middle منطقه میانی زمین
loomed قسمت میانی پارو
Somewhere in the darkness جایی در میانی تاریکی
loom قسمت میانی پارو
vermis قطعه میانی مخچه
rail الت میانی در و پنجره
media پوشش میانی سرخرگ
middles منطقه میانی زمین
steering wheel hub قسمت میانی غربالک
interceding پادر میانی کردن
intercedes پادر میانی کردن
looming قسمت میانی پارو
center back بازیگر میانی خط عقب
center ice circle داره میانی زمین
intermediate frequency sensitivity حساسیت فرکانس میانی
central concrete membrane پرده میانی بتنی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
medium frequency motor موتور با فرکانس میانی
intermediate frequency transformer مبدل فرکانس میانی
medice قسمت میانی زمین
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
half length illusion خطای ادراکی میانی
cif فرمت میانی معروف
flankerback بازیگر میانی جناح
grounded neutral سیم میانی زمین
dermis غشاء میانی پوست
dorsomedial thalamus تالاموس پشتی- میانی
intermediate roll stand مقام نورد میانی
intermediate temperature درجه حرارت میانی
intermediate transformer مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate frequency section مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown شکست فرکانس میانی
middle lintel in window وادار میانی پنجره
intermediate repeater تقویت کننده میانی
intermediate amplifier تقویت کننده میانی
intermediate aperiodic circuit مدار میانی اپریودیک
interband telegraphy تلگراف باند میانی
interjacent میانی در میان افتاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com