Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
reconcilability
التیام پذیری قابلیت تطبیق
Other Matches
reconcilement
التیام تطبیق
versatility
تطبیق پذیری
adjusability
قابلیت تطبیق
ductility
کش پذیری قابلیت کشش
vulnerability
قابلیت اسیب پذیری
forming property
قابلیت شکل پذیری
flexibility
خم پذیری قابلیت خم شدن
accessibility
دستیابی پذیری قابلیت وصول
transmissibility
انتقال پذیری قابلیت سرایت
deformability
قابلیت تغییر شکل پذیری
warned exposed
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
refrangibility
قابلیت انکسار انکسار پذیری
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
interoperability
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution
قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility
قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability
قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability
قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation
قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
electromagnetic compatability
قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commensurability
قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession
قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
mending
التیام
conglutination
التیام
cicatrization
التیام
healed
التیام دادن
redresses
تصحیح التیام
redress
تصحیح التیام
redressed
تصحیح التیام
heal
التیام دادن
healers
التیام دهنده
healer
التیام دهنده
salver
التیام دهنده
heals
التیام دادن
conglutinate
التیام دادن
salvers
التیام دهنده
soldering
التیام دادن
solder
التیام دادن
soldered
التیام دادن
solders
التیام دادن
agglutination
التیام زخم
agglutinant
هوای التیام
agglutinant
التیام اور
incarnant
التیام اور
ductility
قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance
قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
agglutinate
دوای التیام اور.
solders
وسیله التیام واتصال
agglutinate
التیام اور چسب
scar tissue
محل التیام زخم
solder
وسیله التیام واتصال
soldering
وسیله التیام واتصال
soldered
وسیله التیام واتصال
consolidant
دوای التیام زخم
keloid
برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
matches
تطبیق
harmonies
تطبیق
harmony
تطبیق
accommodating
تطبیق
adaptation
تطبیق
matching
تطبیق
confirmation
تطبیق
adaptations
تطبیق
checks
تطبیق
match
تطبیق
checked
تطبیق
comparison
تطبیق
check
تطبیق
adjustments
تطبیق
comparisons
تطبیق
conformation
تطبیق
collation
تطبیق
collations
تطبیق
adjustment
تطبیق
accommodated
تطبیق نمودن
conforming
تطبیق کردن
alignment
تطبیق دادن
inapplicable
تطبیق نکردنی
conforms
تطبیق کردن
coincidence
تطبیق برخورد
adaptations
تطبیق اقتباس
coincidences
تطبیق برخورد
jibed
تطبیق کردن
maladjustment
عدم تطبیق
jibes
تطبیق کردن
comparisons
تطبیق سنجش
comparison
تطبیق سنجش
conformed
تطبیق کردن
jibe
تطبیق کردن
accommodate
تطبیق دادن
accommodated
تطبیق دادن
accommodates
تطبیق نمودن
accommodates
تطبیق دادن
reconcile
تطبیق کردن
reconciles
تطبیق کردن
jibing
تطبیق کردن
reconciling
تطبیق کردن
maladjustments
عدم تطبیق
accommodate
تطبیق نمودن
adaptation
تطبیق اقتباس
gibes
تطبیق کردن
conform
تطبیق کردن
match
تطبیق تطابق
certificate of compliance
گواهی تطبیق
fire support coordination
تطبیق اتش
fire coordination
تطبیق اتش
accomodate
تطبیق کردن
adapter
تطبیق کننده
adapter
تطبیق دهنده
stock adjustment
تطبیق موجودی
verification
وارسی تطبیق
template matching
تطبیق الگوها
adaption
تطبیق اقتباس
matches
تطبیق تطابق
alignments
تطبیق دادن
coordinator
تطبیق کننده
collations
تطبیق دستخط ها
collation
تطبیق دستخط ها
concordance
تطبیق نامه
completeness check
تطبیق کامل
compare with
تطبیق کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
matched
تطبیق یافته
adjusting
تطبیق دادن
adjust
تطبیق دادن
adjusts
تطبیق دادن
adjustable
قابل تطبیق
accommodation
تطبیق موافقت
identification
تطبیق تمیز
adapted
تطبیق شده
concordances
تطبیق نامه
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
checks
تطبیق کردن
checked
تطبیق کردن
check
تطبیق کردن
accommodations
تطبیق موافقت
adaptive
قابل تطبیق توافقی
adapters
تطبیق دهنده ماسوره
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
inapplicability
عدم تناسب یا تطبیق
irreconcilable
غیر قابل تطبیق
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
impedance comparator
تطبیق دهنده امپدانس
adaptors
تطبیق دهنده ماسوره
acoustic coupler
تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit
جعبه ابزار تطبیق
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
adapter arbor
میله تطبیق دهنده
adapter bearing
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter boards
برد تطبیق دهنده
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
adapter flange
فلانژ تطبیق دهنده
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
adapter toolholder
ابزارگیر تطبیق دهنده
fire support coordinator
تطبیق دهنده اتشها
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
adaptor
تطبیق دهنده ماسوره
adaptation kit
جعبه وسایل تطبیق دهنده
sliding scale
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
sliding scales
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
orients
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
orient
روانه کردن تطبیق دادن
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
versatile
چندسو گرد تطبیق پذیر
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
to align oneself with somebody
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
pliability
خم پذیری
deliquescence
نم پذیری
water absorption
آب پذیری
bass response
بم پذیری
suggestibility
تلقین پذیری
ductility
شکل پذیری
docility
تعلیم پذیری
submissiveness
سلطه پذیری
scalability
مقیاس پذیری
serviceability
تعمیر پذیری
solubility
انحلال پذیری
separability
تفکیک پذیری
self acceptance
خویشتن پذیری
suspensive
اندروا پذیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com