English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
distaff التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
Other Matches
saris ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
sari ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
kept نگاه داشته
burl [nep] گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
pent up دریک جا نگاه داشته شده
eye cup فرفی که چشم رادران نگاه داشته
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
nep پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
implemental التی
phallic التی
penile التی
phallic stage مرحله التی
altimeters التی متر
altimeter التی متر
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
mop چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopped چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
trestles ستون راروی پایه قرار دادن
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
tressel ستون راروی پایه قرار دادن
trestle ستون راروی پایه قرار دادن
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
congested organ عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
dibber التی که با ان زمین را گود کرده وتخم می کارند
hydroscope التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Hang out the washing on the line to dry. لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
suttee زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
volumenometer التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
gyrostabilizer التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
phonoscope التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
circumambient گردنده بدور
that اشاره بدور
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
orbs بدور چیزی گشتن
rotational دوران گردش بدور
orb بدور چیزی گشتن
slue بدور محورثابتی گشتن
rotation دوران گردش بدور
enwind بدور چیزی پیچیدن
vertigo دوار سر چرخش بدور
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
orb بدور مدار معینی گشتن
The earth moves round the sun . زمین بدور خورشید می گردد
coil بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coils بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
Make a journey round the world. بدور دنیا سفر کردن
coiled بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orbs بدور مدار معینی گشتن
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
brushes وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
swinge تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
multiplex دستگاه پرژکتوری که چند عکس راروی هم مخلوط میکندوسیله چند چانلی
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
veronica ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
S-twist [S-spun] نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
glances نگاه نگاه مختصر
glanced نگاه نگاه مختصر
glance نگاه نگاه مختصر
device media control language نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
Spanish knot گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
symmetric knot گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
angle of arrival زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
in prospect انتظار داشته
keep your peck up دل داشته باشد
hydroxide داشته باشد
in prospective انتظار داشته
worksheet ی داشته باشد
if any اگر داشته باشد
you bet یقین داشته باش
he has passed the chair ریاست داشته است
keep your peck up جرات داشته باشید
tripod چیزی که سه پایه داشته
be a man مردانگی داشته باشید
tripods چیزی که سه پایه داشته
false selvage شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
Be patient . صبر داشته باش ( حوصله کن )
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself . هوا( یابو ) ورش داشته
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
As much as you wish to have . هر قدر که میل داشته با شید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
ukase فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
Moderation in all things. <proverb> در همه چیز اعتدال داشته باش.
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
filikli [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
harpies جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
harpy جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
fieldsman کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
You cannot have it both ways . <proverb> نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
on occasion لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
chimera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimeras جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
chimaera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
lugger زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
line shot گلوله در خط
cannon proof ضد گلوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com