Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (7 milliseconds)
English	Persian
pyrometer	الت سنجش گرمای زیاد
Other Matches
thermoelectrometer	الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
incandesce	از گرمای زیاد سفید شدن
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
phlogosis	گرمای سوزنده
heat of vaporization	گرمای تبخیر
heat of fusion	گرمای ذوب
heat of formation	گرمای تشکیل
cinder heat	گرمای شلاکه
latent heat of fusion	گرمای ذوب
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
heat of hydration	گرمای ابش
heat of ionization	گرمای یونش
heat of evaporation	گرمای تبخیر
heat of condensation	گرمای میعان
thermonuclear	گرمای هستهای
genial heat	گرمای ملایم
wash heat	گرمای جوش
heat of activation	گرمای فعالسازی
heat of combustion	گرمای احتراق
maturing heat	گرمای گیرش
boiling heat	گرمای جوشش
total heat of solution	گرمای کل انحلال
heat of combustion	گرمای سوختن
sensible heat	گرمای محسوسه
heat of sunlimation	گرمای تصعید
expansion heat	گرمای واتنش
heat of transformation	گرمای تحول
heat value	گرمای سوختن
heat value	گرمای احتراق
heating value	گرمای سوختن
equiviscous temperature	گرمای لزوجت
high or low temperature	گرمای زیادیاکم
specific heat	گرمای ویژه
heating value	گرمای احتراق
latent heat of sublimation	گرمای تصعید
heat of transformation	گرمای تبدیل
heat of reaction	گرمای واکنش
radiant heat	گرمای تابنده
heat of solidification	گرمای انجماد
heat of solution	گرمای انحلال
latent heat	گرمای نهان
paradoxical warmth	گرمای تناقضی
molar heat of formation	گرمای مولی تشکیل
heat of sunlimation	گرمای نهان تصعید
latent heat of fusion	گرمای نهان ذوب
molar heat of crystallization	گرمای مولی تبلور
heat of fusion	گرمای نهان ذوب
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
molar heat of condensation	گرمای مولی میعان
waste heat	گرمای تلف شده
molar heat of combusion	گرمای مولی احتراق
molar heat of fusion	گرمای مولی ذوب
molecular specific heat	گرمای ویژه مولی
latent heat of sublimation	گرمای نهان تصعید
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
generated heat	گرمای تولید شده
molar heat of sublimation	گرمای مولی تصعید
latent heat of varporization	گرمای نهان تبخیر
molar specific heat	گرمای ویژه مولی
phosphoresce	بدون گرمای محسوس
standard heat of formation	گرمای تشکیل استاندارد
molar heat of vaporization	گرمای مولی تبخیر
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to take one's temperature	درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
law of additivity of reaction heat	قانون جمع پذیری گرمای واکنش
sweating heat	گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isothermal line	خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isocheim	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotherm	خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isotheral line	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
burn out	گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
poneration	سنجش
ponderation	سنجش
ponderingly	با سنجش
measurement	سنجش
deliberation	سنجش
measurements	سنجش
ponders	سنجش
evalution	سنجش
deliberations	سنجش
assays	سنجش
measure	سنجش
evaluations	سنجش
assessment	سنجش
assessments	سنجش
degress of comparison	سنجش
assay	سنجش
measurment	سنجش
evaluation	سنجش
ponder	سنجش
scaling	سنجش
scalar	سنجش
pondering	سنجش
pondered	سنجش
appraisals	سنجش
g	سنجش
appraisal	سنجش
measuring voltage	فشار سنجش
precision measurment	سنجش دقیق
comparative measurement	سنجش قیاسی
metage	حق سنجش قپانداری
colorimetry	سنجش رنگ
sociometry	سنجش افکاراجتماعی
high accuracy measurement	سنجش دقیق
method of measurment	روش سنجش
comparative measurement	سنجش مقایسهای
delib erator	سنجش کننده
graduated steel straight edge	شینه سنجش
voltage measuring	سنجش ولتاژ
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
volumetric analysis	سنجش حجمی
datum line	خط مبنای سنجش
depth measurement	سنجش گودی
frequency measurement	سنجش فرکانس
rating	سنجش توان
measuring period	دوره سنجش
measurment	سنجش اندازه
font metric	سنجش فونت
pulmometry	سنجش گنجایش شش
surveyor's chain	زنچیر سنجش
emergency measure	سنجش اضطراری
ratings	سنجش توان
assays	ازمایش سنجش
measuring coil	بوبین سنجش
measuring circuit	مدار سنجش
ponderable	قابل سنجش
measuring junction	نقطه سنجش
biometrics	زیست سنجش
market appraisal	سنجش بازار
measuring method	اسلوب سنجش
measuring period	مدت سنجش
measuring point	نقطه سنجش
meters	وسیله سنجش
comparisons	تطبیق سنجش
measuring junction	محل سنجش
ponderability	سنجش پذیری
measuring cable	کابل سنجش
incommensurable	سنجش ناپذیر
measuring current	جریان سنجش
measurable	سنجش پذیر
assay	ازمایش سنجش
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
measuring diaphragm	دیافراگم سنجش
measuring diaphragm	ممبران سنجش
measuring error	خطای سنجش
measuring frequency	فرکانس سنجش
measuring generator	مولد سنجش
measuring position	محل سنجش
comparison	تطبیق سنجش
meter	وسیله سنجش
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
measuring switch	کلید سنجش
measuring system	سیستم سنجش
measuring technique	روش سنجش
accuracy to gage	دقت سنجش
measuring technique	تکنیک سنجش
measuring thermocouple	ترموکوپل سنجش
measuring thermocouple	عنصرحرارتی سنجش
measuring transductor	ترانسدوکتور سنجش
measuring relay	رله سنجش
measuring unit	واحد سنجش
measuring unit	عضو سنجش
measuring range	حیطه سنجش
clocked	با سنجش زمان
measuring range	ناحیه ی سنجش
measuring rectifier	یکسوکننده سنجش
air cooled engine	موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
eudiometry	سنجش اکسیژن هوا
acre	برای سنجش زمین
assays	عیار گرفتن سنجش
assay	عیار گرفتن سنجش
aerometry	سنجش غلظت هوا
optical measuring system	سیستم سنجش نوری
milage	سنجش برحسب میل
mileage	سنجش برحسب میل
mile	مقیاس سنجش مسافت
miles	مقیاس سنجش مسافت
acres	برای سنجش زمین
barometry	سنجش فشار هوا
scruple	واحد سنجش چیزجزئی
perimetry	سنجش میدان دید
thermal resolution	حداقل سنجش حرارت
measure	مقایسه کردن سنجش
quantifiable	قابل سنجش یا تعیین
the estimative faculty	قوه سنجش یا براورد
tangible benefits	سودهای قابل سنجش
insulation measurement	سنجش و ازمایش ایزولاسیون
limit gage	وسیله سنجش تلرانس
photomrtry	سنجش شدت روشنایی
bel	یگان سنجش صوت
pixing the coin	سنجش عیار سکه
imponderability	عدم قابلیت سنجش
means tests	سنجش استطاعت مالی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com