English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
tone arm الت سوزن نگهدار گرامافون
Other Matches
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
needle point سر سوزن سوزن دوزی
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
record player گرامافون
phonographs گرامافون
record players گرامافون
talking machine گرامافون
gramophone گرامافون
phonograph گرامافون
gramophones گرامافون
cartridges پیکاپ گرامافون
phono pickup پیکاپ گرامافون
phone cartridge پیکاپ گرامافون
disc صفحه گرامافون
platter صفحه گرامافون
phonograph oscillator اوسیلاتور گرامافون
discs صفحه گرامافون
record صفحه گرامافون
recordings صفحه گرامافون
recording صفحه گرامافون
cartridge پیکاپ گرامافون
platters صفحه گرامافون
phonograph record صفحه گرامافون
phonograph pickup پیکاپ گرامافون
discophile علاقمند به صفحات گرامافون
phonogramic وابسته به گرامافون یا صدانگار
flip side پشت صفحهی گرامافون
phonogrammic وابسته به گرامافون یا صدانگار
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
pickup دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
phonographs صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
discography ضبط صدا و ثبت ان بر روی صفحه گرامافون
phonograph صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
microgroove سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
phonographic صدا نگار دستگاه ضبط صوت گرامافون
panatrope اسباب الکتریکی برای دراوردن صدای گرامافون از بلندگو
keepers نگهدار
protectors نگهدار
supporter نگهدار
supporters نگهدار
linemen خط نگهدار
lineman خط نگهدار
linesmen خط نگهدار
sustentative نگهدار
tenter نگهدار
support r نگهدار
backer نگهدار
backers نگهدار
keeper نگهدار
protector نگهدار
linesman خط نگهدار
propping نگهدار
lineswoman خط نگهدار زن
propped نگهدار
prop نگهدار
time keeper وقت نگهدار
face-saving آبرو نگهدار
drill stock مته نگهدار
blank holder ورق نگهدار
baselinesman خط نگهدار خط عرضی
chain check stopper سیم نگهدار
knitting sheath میل نگهدار
clocker وقت نگهدار
scorers حساب نگهدار
sinker وزنه نگهدار
stanchion حائل نگهدار
sitter in بچه نگهدار
sinkers وزنه نگهدار
flame holder شعله نگهدار
depositary نگهدار ضامن
concierges نگهدار یاحافظ
concierge نگهدار یاحافظ
scorer حساب نگهدار
notcher حساب نگهدار
paper weight کاغذ نگهدار
linesman flag پرچم خط نگهدار
line call اعلام خط نگهدار
rope stopper طناب نگهدار
babysitter بچه نگهدار
baby sitter بچه نگهدار
markers حساب نگهدار
marker حساب نگهدار
baby-sitters بچه نگهدار
buttress حائل نگهدار
timer وقت نگهدار
buttressed حائل نگهدار
baby-sitter بچه نگهدار
patrons نگهدار پشتیبان
patron نگهدار پشتیبان
buttressing حائل نگهدار
timekeepers وقت نگهدار
timekeeper وقت نگهدار
timekeepers گاه نگهدار
timers وقت نگهدار
timekeeper گاه نگهدار
buttresses حائل نگهدار
believer [in something] پشتیبان [نگهدار] [ازچیزی]
scorekeeper حساب نگهدار امتیازها
farewell خدا نگهدار خداحافظ
toolhead ابزار نگهدار اتومبیل
combination toolholder ابزار نگهدار چندگانه
trigger چرخ نگهدار ماشه
triggered چرخ نگهدار ماشه
triggers چرخ نگهدار ماشه
timers وقت نگهدار هر راننده
farewells خدا نگهدار خداحافظ
looker خوش قیافه نگهدار
bird cage ماسک مخصوص خط نگهدار
timer وقت نگهدار هر راننده
carpenters' stopper سیم نگهدار گیرهای
jukebox جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
jukeboxes جعبه گرامافون خودکار دارای سوراخی برای ریختن پول ودکمه مخصوص انتخاب صفحه
blank holder ورق یا صفحه نگهدار کشویی
bedplate صفحه قاب یا نگهدار چیزی
stockholders صاحب موجودی ذخیره نگهدار
induction holding furnace کوره گرم نگهدار القائی
stockholder صاحب موجودی ذخیره نگهدار
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
styluses سوزن
needle سوزن
switch point سوزن
bards سوزن
bard سوزن
needling سوزن
needles سوزن
stylus سوزن
styli سوزن
stilus سوزن
needled سوزن
needleful یک سوزن نخ
penalty time keeper حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
pointsman سوزن بان
needles سوزن پیکاپ
firing pin سوزن اتش
needle point نوک سوزن
core nail سوزن هسته
needling سوزن پیکاپ
sailmaker's needle سوزن چادردوزی
test point سوزن ازمایشی
darning needle سوزن رفوگری
firing pin سوزن ماشه
needled سوزن پیکاپ
needle سوزن پیکاپ
packing needle سوزن جوالدوزی
drilling pipe سوزن حفاری
switches سوزن دوراهی
switched سوزن دوراهی
switch سوزن دوراهی
pinned ورودی با سه سوزن
pin ورودی با سه سوزن
staple سوزن منگنه
injects سوزن زدن
injecting سوزن زدن
injected سوزن زدن
inject سوزن زدن
pricks خراش سوزن
pricking خراش سوزن
pricked خراش سوزن
prick خراش سوزن
pinning ورودی با سه سوزن
sew سوزن کاری
darning neddle سوزن رفوگری
acicular سوزن وار
catwhisker سوزن بلور
aciform بشکل سوزن
belonephebia سوزن هراسی
vga - سوزن یا پورت
work basket سبد سوزن و نخ
work baskets سبد سوزن و نخ
touch needle سوزن محک
whisker سوزن بلور
housewives سوزن دان
housewife سوزن دان
the eye of the needle سوراخ سوزن
aciculate سوزن وار
needles با سوزن تزریق کردن
needles سوزن دوزی کردن
needle سوزن دوزی کردن
needle با سوزن تزریق کردن
vaccine point سوزن ابله کوبی
needled سوزن دوزی کردن
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
needled با سوزن تزریق کردن
eye دهانه سوراخ سوزن
eyes گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes دهانه سوراخ سوزن
eyeing گوشوارهای سوراخ سوزن
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
firing pin سوزن قفل اتش
eyeing دهانه سوراخ سوزن
needle test of vicat ازمایش با سوزن ویکا
drop on سوزن دوراهی خط اهن
eye گوشوارهای سوراخ سوزن
dog spike سوزن نوک گیر
gate سوزن اتصال به یک FET
gates سوزن اتصال به یک FET
eying دهانه سوراخ سوزن
needle book سوزن دان کتابی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com