Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (37 milliseconds)
English
Persian
teeter
الله کلنگ بازی کردن
teetered
الله کلنگ بازی کردن
teetering
الله کلنگ بازی کردن
teeters
الله کلنگ بازی کردن
sewsaw
الله کلنگ بازی کردن
Other Matches
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
teeterboard
الله کلنگ
seesaw
الله کلنگ
sewsaw
الله کلنگ
see-saws
الا کلنگ بازی کردن
see-sawed
الا کلنگ بازی کردن
see-saw
الا کلنگ بازی کردن
see-sawing
الا کلنگ بازی کردن
hollo
بارک الله بافریاد تشریق کردن
holla
بارک الله بافریاد تشریق کردن
holloo
بارک الله بافریاد تشریق کردن
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
To start from scratch.
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
here goes
یا الله
halloa
یا الله
right of god
حق الله
allhail
یا الله
Allah
الله
god
الله
gods
الله
alleluia
سبحان الله
sign of god
ایت الله
aleatory
الله بختی
beit so
انشا الله
stochastic
الله بختی
of haphazard
الله بختی
please god
انشا الله
passing away of oneself in god
فناء فی الله
messenger of god
رسول الله
god willing
انشا الله
house of God
بیت الله
houses of God
بیت الله
swoopstake
الله بختی
happy go lucky
الله بختی
may it please god
انشا الله
flukey
الله بختکی
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
hazardously
تصادفا" الله بختی
flukily
بطوراتفاقی یا الله بختکی
may
انشاء الله ایکاش
amen
خداکند انشاء الله
from A to Z
<idiom>
از ب بسم الله تا م والسلام
pick
کلنگ
pickax
کلنگ
pick
کلنگ دو سر
picks
کلنگ
hack
کلنگ
hack
کلنگ دو سر
picks
کلنگ دو سر
hacked
کلنگ
hacked
کلنگ دو سر
hacks
کلنگ
pick
کلنگ
hacks
کلنگ دو سر
mattock
کلنگ دو سر
Congratulations ( to you ) .
انشاء الله مبارک است
providentially
از مشیت الهی من جانب الله
in the name of god
بسم الله الرحمن الرحیم
potshot
تیر الله بختی انداختن
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope .
انشاء الله خیر است
pick
کلنگ زدن
pickaxes
کلنگ روسی
piolet
کلنگ یخ شکن
pickaxes
کلنگ دوسر
pecker
نوعی کلنگ
pickaxe
کلنگ روسی
pickaxe
کلنگ دوسر
mattock
کلنگ دوسر
mattock
کلنگ دو سر بکاربردن
pickman
کلنگ دار
mandrel or dril
مرغک کلنگ
pickaxe
با کلنگ زدن
picks
کلنگ زدن
ice dagger
کلنگ یخ شکن
scarifying
کلنگ زنی
see-saws
الا کلنگ
picked
کلنگ خورده
see-saw
الا کلنگ
pick
کلنگ زدن و
pickaxes
با کلنگ زدن
pike
کلنگ دوسر
pickax
با کلنگ زدن
pickax
کلنگ روسی
pickax
کلنگ دوسر
see-sawed
الا کلنگ
ice axe
کلنگ کوهنوردی
picks
کلنگ زدن و
see-sawing
الا کلنگ
lottery
امر شانسی کار الله بختی
lotteries
امر شانسی کار الله بختی
randomly
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
toggle flip flop
الا کلنگ ضامنی
pkeman
کارگر کلنگ دار
One of these fin days .
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
piolet
کلنگ دوسر ویژه کوهنوردی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
sapper
نقب زن سرباز کلنگ دار ونقب زن
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
sappers
نقب زن سرباز کلنگ دار ونقب زن
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbling
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
played
بازی کردن
plays
رل بازی کردن
rink
یخ بازی کردن
twiddle
بازی کردن
twiddles
بازی کردن
twiddled
بازی کردن
miscast
بد بازی کردن
playing
بازی کردن
played
رل بازی کردن
play
رل بازی کردن
moved
بازی کردن
plays
بازی کردن
actuble
بازی کردن
bump
بازی کردن
twiddling
بازی کردن
gallant
زن بازی کردن
play-acting
بازی کردن
play-acted
بازی کردن
toys
بازی کردن
play-act
بازی کردن
play
بازی کردن
moves
بازی کردن
playact
رل بازی کردن
play-acts
بازی کردن
playing
رل بازی کردن
move
بازی کردن
toy
بازی کردن
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
rinks
یخ بازی کردن
headwork
با سر بازی کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
flimflam
حقه بازی کردن
fences
شمشیر بازی کردن
shinny
شینی بازی کردن
fence
شمشیر بازی کردن
taw
تیله بازی کردن
gambles
سفته بازی کردن
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
skate
اسکیت بازی کردن
shinney
شینی بازی کردن
showboat
نمایشی بازی کردن
spars
مشت بازی کردن
piddles
باخوراک بازی کردن
drabber
جنده بازی کردن
gamble
سفته بازی کردن
gambled
سفته بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
mountebank
حقه بازی کردن
drabbest
جنده بازی کردن
piddle
باخوراک بازی کردن
drab
جنده بازی کردن
piddled
باخوراک بازی کردن
tricking
حقه بازی کردن
thimblerig
شعبده بازی کردن
sparred
مشت بازی کردن
spar
مشت بازی کردن
skated
اسکیت بازی کردن
skates
اسکیت بازی کردن
tricked
حقه بازی کردن
To play cards .
ورق بازی کردن
bowls
باتوپ بازی کردن
trick
حقه بازی کردن
bowl
باتوپ بازی کردن
mountebanks
حقه بازی کردن
to fly a kite
سفته بازی کردن
play fair
مردانه بازی کردن
kites
سفته بازی کردن
to make love
عشق بازی کردن
to play for love
سر هیچ بازی کردن
to play at chess
شطرنج بازی کردن
to play ball
توپ بازی کردن
play
تفریح بازی کردن
play out
تا اخر بازی کردن
to look oneself again
پشم بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com