English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
electrodynamics الکترسیته جاری
Other Matches
drivel اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
shed خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds خون جاری ساختن جاری ساختن
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
sluicy جاری
running جاری
running water اب جاری
actuals جاری
volant جاری
present-day جاری
pourer جاری
gushing جاری
going جاری
groovy جاری
current cell سل جاری
currents جاری
interfluous در هم جاری
interfluent در هم جاری
sister in law جاری
current جاری
oozing جریان جاری
current loop حلقه جاری
trills جاری شدن
checking account حساب جاری
current liability بدهیهای جاری
trilled جاری شدن
demand deposit سپرده جاری
excurrent جاری شونده
current yield بازده جاری
routine خط مشی جاری
liquid limit حد جاری شدن
account cuurent حساب جاری
current ratio نسبت جاری
current price قیمت جاری
trill جاری شدن
checking accounts حساب جاری
current account حساب جاری
current files پروندههای جاری
current expenditure هزینه جاری
current date تاریخ جاری
current cell indicator نشانگر سل جاری
bank overdraft حساب جاری
callendar year سال جاری
circulating asset دارایی جاری
competitive price قیمت جاری
current budget بودجه جاری
current assets دارایی جاری
current asset دارایی جاری
current income درامد جاری
standing orders دستور جاری
standing order دستور جاری
current accounts حساب جاری
currently بطور جاری
current liability بدهی جاری
current liabilities بدهیهای جاری
routine روش جاری
current liabilites بدهیهای جاری
routinely خط مشی جاری
routinely روش جاری
current instruction دستورالعمل جاری
routines خط مشی جاری
routines روش جاری
current assets دارائیهای جاری
currents جاری و روان
yeild point حد جاری شدن
yeild جاری شدن
working capacity سرمایه جاری
tidal volume حجم جاری
AC حساب جاری
yield جاری شدن
yielded جاری شدن
yields جاری شدن
standing روش جاری
During (in)the current year. درسال جاری
The regulations in force . مقررات جاری
disembogue جاری شدن
flow جاری شدن
current جاری و روان
flowed جاری شدن
flows جاری شدن
Blood was running . خون جاری شد
rules of procedure روش جاری
oozed جریان جاری
ooze جریان جاری
present income درامد جاری
present consumption مصرف جاری
perfuse جاری ساختن
oozes جریان جاری
flows جریان جاری کردن
flow جریان جاری کردن
active a ccount حساب متحرک یا جاری
snivelled ازبینی جاری شدن
payment on open account پرداخت در حساب جاری
outflow به بیرون جاری شدن
current directory دایرکتوری جاری یا فعلی
outflows به بیرون جاری شدن
sniveled ازبینی جاری شدن
flowed جریان جاری کردن
sniveling ازبینی جاری شدن
snivel ازبینی جاری شدن
pass book دفتر حساب جاری
current account balance تراز حساب جاری
circulate جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
daily routine عادت جاری روزانه
jet مانندفواره جاری کردن
jets مانندفواره جاری کردن
circumfluent جاری شونده دراطراف
jetted مانندفواره جاری کردن
jetting مانندفواره جاری کردن
standing operating procedures روش جاری مخابرات
balance on current account مانده حساب جاری
at the current rate of exchange به نرخ مبادله جاری
at the current rate of exchange به نرخ جاری ارز
passbook دفتر حساب جاری
snivelling ازبینی جاری شدن
snivels ازبینی جاری شدن
bleeds خون جاری شدن از
standing operating procedures روش جاری عملیاتی
instants مربوط به ماه جاری
instant مربوط به ماه جاری
pour افشاندن جاری شدن
pour جاری شدن یا ساختن
pronounce the formula of a specified صیغه جاری کردن
current rate of growth نزخ رشد جاری
pours جاری شدن یا ساختن
pours افشاندن جاری شدن
pouring جاری شدن یا ساختن
pouring افشاندن جاری شدن
poured جاری شدن یا ساختن
bleed خون جاری شدن از
checking account حساب جاری بانکی
print پس از اتمام کار جاری
pour point نقطه جاری شدن
blood خون جاری کردن
flux جاری شدن گداختن
tapping از شیر اب جاری کردن
tapped از شیر اب جاری کردن
tap از شیر اب جاری کردن
the th inst پنجم بماه جاری
checking accounts حساب جاری بانکی
printed پس از اتمام کار جاری
prints پس از اتمام کار جاری
poured افشاندن جاری شدن
winterbourne رودی که در زمستان جاری میشود
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
profluent جاری بمقدار زیاد ساری
hangup توقف ناگهانی برنامه جاری
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
emanates جاری شدن تجلی کردن
emanating جاری شدن تجلی کردن
newsreels فیلم اخبار جاری روز
newsreel فیلم اخبار جاری روز
routine جریان عادی عادت جاری
emanated جاری شدن تجلی کردن
routinely جریان عادی عادت جاری
routines جریان عادی عادت جاری
flowed جاری بودن روان شدن
emanate جاری شدن تجلی کردن
confluent باهم جاری شونده متلاقی
flow جاری بودن روان شدن
flows جاری بودن روان شدن
ancestral file که فرزند فایل جاری است
slobbered تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
riffling اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
conducted جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
riffled اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
slobber تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
conduct جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
slobbers تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
conducts جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
shape factor نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
age of moon تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
move to tears اشک از چشمان کسی جاری شدن
riffle اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
current purchasing power حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
streams جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streamed جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
sluice ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluiced ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluices ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
working capital مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
quotations قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
rill جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
quotation قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
scratch file ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
dissave ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
work file فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
amplitude روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
c. prefrential shares سهامی که سود پس افتاده انهایکی باسود جاری انهاپرداخته شود
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
working فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
status خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com