Dictiornary-Farsi | الکترود اولیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
input electrode	الکترود اولیه


Other Matches

Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication	گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data	دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration	احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list	اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
electrodes	الکترود
electrode	الکترود
adherent electrode	الکترود
dogmatic marxism	مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
reference electrode	الکترود مبنا
input electrode	الکترود ورودی
anode	الکترود مثبت
anodes	الکترود مثبت
focusing electrode	الکترود تمرکزده
accelerating electrode	الکترود شتاب ده
accelerating electrode	الکترود شتابده
inert electrode	الکترود بی اثر
image plate	الکترود تصویر
reference electrode	الکترود مرجع
indicator electrode	الکترود شاخص
instenifier electrode	الکترود تشدیدکننده
fluxed electrode	الکترود شناور
dipped electrode	الکترود شناور
internal electrode	الکترود داخلی
control electrode	الکترود فرمان
contour electrode	الکترود پروفیلی
welding electrode	الکترود جوشکاری
contact bar	الکترود جوشکاری
collector electrode	الکترود کلکتور
battery electrode	الکترود باتری
auxiliary electrode	الکترود کمکی
glass electrode	الکترود شیشهای
electron collector	الکترود گرداور
main electrode	الکترود اصلی
membrance electrode	الکترود غشایی
gate electrode	الکترود دریچهای
zinc electrode	الکترود روی
metallic electrode	الکترود فلزی
precipitate electrode	الکترود رسوبی
precipitate electrode	الکترود حالت جامد
liquid membrance electrode	الکترود مایع غشایی
standard electrode potential	پتانسیل الکترود استاندارد
standard electrode potential	پتانسیل استاندارد الکترود
glass membrance electrode	الکترود شیشه غشایی
covered electrode	الکترود پوشش دار
spot welding electrode	الکترود جوشکاری نقطهای
specific ion electrode	الکترود یون ویژه
gas sensing membrance electrode	الکترود غشایی گاز حس کن
soild state electrode	الکترود حالت جامد
drilling electrode	الکترود مته کاری
collective electrode	الکترود جمع کننده
selective ion electrode	الکترود یون گزین
high potential electrode	الکترود فشار قوی
ignition electrode	الکترود اتش زنه
sheathed electrode	الکترود روکش دار
crater	زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
craters	زیر یک الکترود در جریان جوشکاری
cold plug	شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
pentode	لامپ خلاء با پنج الکترود و سه شبکه
triode	شیر ترمویونیک یا لامپ خلاء دارای سه الکترود کاتد اند وشبکه کنترل
thermionic tube	لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
early	اولیه
initialing	اولیه
initialed	اولیه
initial	اولیه
first generation	اولیه
initials	اولیه
initialled	اولیه
elementary	اولیه
rudimentary	اولیه
fundamental	اولیه
preliminaries	اولیه
preliminary	اولیه
primeval	اولیه
primary	اولیه
primal	اولیه
primitive	اولیه
initialling	اولیه
earliest	اولیه
dispersion	اولیه
basics	اولیه
basic	اولیه
raw	اولیه
priority processing	پردازش اولیه
proto galaxy	کهکشان اولیه
proto planets	سیارههای اولیه
radix	سرچشمه اولیه
raw data	دادههای اولیه
incunabula	مراحل اولیه
raw products	محصولات اولیه
raw statistics	امارهای اولیه
roughed slab	برامن اولیه
rudiment	اولیه ابتدایی
i.c.	حالت اولیه
primogenitors	اجداد اولیه
primitive element	عنصر اولیه
primery terminal	ترمینال اولیه
initial point	نقطه اولیه
initial mass	جرم اولیه
initial level	سطح اولیه
primery coil	پیچک اولیه
initial cost	هزینه اولیه
initial condition	شرط اولیه
primery current	جریان اولیه
initial condition	شرایط اولیه
opening capital	سرمایه اولیه
initial capital	سرمایه اولیه
primery obligation	تعهدات اولیه
initial acceleration	شتاب اولیه
historical costs	هزینه اولیه
self aid	کمکهای اولیه
primary cognizance	شناختهای اولیه
elementary cell	پیل اولیه
master agreement	توافق اولیه
skeleton agreement	توافق اولیه
outline agreement	توافق اولیه
drawing key	طرح اولیه
feed stock	مواد اولیه
first aids	کمکهای اولیه
input signal	سیگنال اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work .	ما یه اولیه از من کار از تو
scheme	طرح اولیه
basic branch	رسته اولیه
first notions	تصورات اولیه
basic agreement	توافق اولیه
first cost	هزینه اولیه
frame agreement	توافق اولیه
first cause	علت اولیه
initial reserves	ذخایر اولیه
input time	زمان اولیه
prereduction	کاهش اولیه
primary body	جسم اولیه
primary center	مرکز اولیه
input information	اطلاعات اولیه
primary electron	الکترون اولیه
primary emission	صدور اولیه
primary industries	صنایع اولیه
input gap	فاصله اولیه
input function	تابع اولیه
primary inputs	دادههای اولیه
primary inputs	نهادههای اولیه
input frequency	فرکانس اولیه
primary products	محصولات اولیه
input noise	پارازیت اولیه
preliminiary work	کار اولیه
input terminal	ترمینال اولیه
input tape	نوار اولیه
input stage	طبقه اولیه
input transformer	ترانسفورماتور اولیه
input translator	مترجم اولیه
input unit	واحد اولیه
input voltage	ولتاژ اولیه
primery voltage	ولتاژ اولیه
pre assembly	نصب اولیه
pre load	بار اولیه
input reactance	راکتانس اولیه
pre loading	بارگیری اولیه
primary standard	استاندارد اولیه
prime costs	هزینههای اولیه
input attenuation	دمفونگ اولیه
input attenuation	میرائی اولیه
input admittance	ادمیتانس اولیه
initialize	مقداردهی اولیه
initial velocity	سرعت اولیه
initial value	مقدار اولیه
initial strength	استحکام اولیه
primeral borth	ابگوشت اولیه
primery battery	باطری اولیه
prime cost	ارزش اولیه
input capacitance	فرفیت اولیه
primary storage	انباره اولیه
primary storage	حافظه اولیه
input drift	رانش اولیه
input diode	دیود اولیه
input data	دادههای اولیه
input current	جریان اولیه
input coupling	تزویج اولیه
input coordinate	مختصات اولیه
primary structure	ساختمان اولیه
input circuit	مدار اولیه
input capacitor	خازن اولیه
primary track	شیار اولیه
primery citcuit	مدار اولیه
cogging train	مسیر اولیه
input	سیگنال اولیه
input	توان اولیه
parent	یکان اولیه
archetypes	نمونه اولیه
velocity	سرعت اولیه
velocities	سرعت اولیه
stock	ذخیره اولیه
base loading	بار اولیه
integral	تابع اولیه
layouts	طرح اولیه
basic data	اطلاعات اولیه
prototype	نمونه اولیه
inputted	توان اولیه
inputted	سیگنال اولیه
base rate	ارزش اولیه
base rates	ارزش اولیه

input electrode

الکترود اولیه