Dictiornary-Farsi | الکترونهای غیر مشترک الکترونهای ازاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
unshared electron	الکترونهای غیر مشترک الکترونهای ازاد


Other Matches

shared electrons	الکترونهای پیوندی الکترونهای مشترک
screening electrons	الکترونهای پوششی الکترونهای پوشاننده
bonding electrons	الکترونهای پیوندی
isoelectronic	دارای الکترونهای یکسان
paired electrons	الکترونهای زوج شده
joint venture	سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor	مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
subscriber	مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers	مشترک روزنامه وغیره مشترک
glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
cooperative scorer	بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea	دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
free enterprise	اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
common	مشترک
party line	خط مشترک
commonality	مشترک
participant	مشترک
joint	مشترک
commoners	مشترک
commonest	مشترک
commonalities	مشترک
participants	مشترک
party lines	خط مشترک
held in common	مشترک
intercommon	حق مشترک
subscribers	مشترک
subscriber	مشترک
common user	مشترک
subscriber's line	خط مشترک
sensed	حس مشترک
sense	حس مشترک
conjoint	مشترک
senses	حس مشترک
local subscriber	مشترک داخلی
collective	مشترک عمومی
mutual debts	دیون مشترک
subscriber's number	شماره مشترک
mutual interests	منافع مشترک
mutual responsibility	مسئوولیت مشترک
my and his father	پدر مشترک من و او
rachis	دیرک مشترک
line termination circuit	اتصال مشترک
Common Market	بازار مشترک
subscriber's cable	کابل مشترک
subscriber's line	خط متعلق به مشترک
interfaces	سطح مشترک
interfaces	وجه مشترک
party parpet	جانپناه مشترک
party wall	دیوار مشترک
middling	جمله مشترک
common denominator	مخرج مشترک
meant	میان مشترک
common denominators	مخرج مشترک
common fraction	مخرج مشترک
party walls	دیوار مشترک
condominiums	تسلط مشترک
condominiums	حاکمیت مشترک
condominium	حکومت مشترک
condominium	مالکیت مشترک
interface	سطح مشترک
interface	وجه مشترک
condominium	حاکمیت مشترک
condominium	تسلط مشترک
condominiums	حکومت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
jointly owned property	مال مشترک
concerted action	عمل مشترک
common area	ناحیه مشترک
combined publications	نشریات مشترک
coinsurance	بیمه مشترک
co insurance	بیمه مشترک
coenotrope	گرایش مشترک
cenotrope	گرایش مشترک
caveat subscriptor	اخطار به مشترک
bottom layer	لایه مشترک
halvers	نیمه مشترک
insurance certificate	بیمه مشترک
common fronties	مرز مشترک
intercommunion	ارتباط مشترک
common factor	عامل مشترک
common fate	سرنوشت مشترک
complex fraction	برخه مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
commonweal	مشترک المنافع
common wealth	مشترک المنافع
common wall	دیوار مشترک
common trait	ویژگی مشترک
common storage	حافظه مشترک
common progarm	برنامه مشترک
common multiple	مضرب مشترک
common language	زبان مشترک
common gender	جنس مشترک
intercommunion	اقدام مشترک
interrelation	مناسبات مشترک
joint exercise	مانور مشترک
joint force	نیروی مشترک
joint ownership	مالکیت مشترک
joint products	محصولات مشترک
joint resolution	تصمیم مشترک
joint services	خدمات مشترک
joint shares	سهام مشترک
joint staff	ستاد مشترک
joint command	فرماندهی مشترک
joint stock	سرمایه مشترک
joint supply	عرضه مشترک
joint exercise	تمرین مشترک
joint demand	تقاضای مشترک
joint account	حساب مشترک
commonwealths	مشترک المنافع
commonwealth	مشترک المنافع
joint adventure	تجارت مشترک
party lines	مرز مشترک
party line	مرز مشترک
joint command	یکان مشترک
joint committee	کمیسیون مشترک
joint costs	هزینههای مشترک
joint costs	هزینه مشترک
joint declaration	بیانیه مشترک
joint zone	منطقه مشترک
subscriber's station	مرکز مشترک
common	مشترک اشتراکی
co-author	نویسندهی مشترک
co-authors	نویسندهی مشترک
cooperation	همکاری مشترک
EEC	بازار مشترک
collaboration	همکاری مشترک
coefficients	عامل مشترک
coefficient	عامل مشترک
subscriber line	خط مشترک [مخابرات]
factors	عامل مشترک
cooperation	کار مشترک
factor	عامل مشترک
commoners	مشترک اشتراکی
joint	مشترک الحاقی
joint	ستاد مشترک
commonest	مشترک اشتراکی
cooperative work	همکاری مشترک
collaboration	کار مشترک
co-operation	همکاری مشترک
cooperative work	کار مشترک
tenancy in common	استیجار مشترک
intersections	فصل مشترک
telephone subscriber	مشترک تلفنی
synergy	عمل مشترک
trunk circuit	معبر مشترک
co-operation	کار مشترک
intersection	فصل مشترک
joint strategic objectives	هدفهای مشترک استراتژیکی
interrelate	مناسبات مشترک داشتن
interrelated	دارای مناسبات مشترک
local subscriber	مشترک تلفنی محلی
interrelating	مناسبات مشترک داشتن
line termination circuit	مدار مشترک تلفنی
interrelates	مناسبات مشترک داشتن
joint task force	گروه رزمی مشترک
joint tenants	اجاره داران مشترک
interfaces	دفتر مشترک قسمتها
joint tenancy	اجاره داری مشترک
jointure	دارایی مشترک زن و شوهر
co-stars	نقش مشترک داشتن
interface	دفتر مشترک قسمتها
common denominator	مخرج مشترک [ریاضی]
co-star	نقش مشترک داشتن
law of common fate	قانون سرنوشت مشترک
joint venture	سرمایه گذاری مشترک
lowest common multiple	کوچکترین مضرب مشترک
collectivism	سیستم اقتصادی مشترک
jcs	رئیس ستاد مشترک
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
common user net work	شبکه مخابراتی مشترک
common wealth	ملل مشترک المنافع
common wealth	ممالک مشترک المنافع
joint amphibious operations	عملیات مشترک اب خاکی
common factor variance	پراکنش عامل مشترک
gold pool	صندوق مشترک طلا
joint account	حساب بانکی مشترک
interfacical polymerization	بسپارش در سطح مشترک
subscriber's loop	حلقه متعلق به مشترک
consolidated table of allowance	جدول سهمیه مشترک
shared paranoid disorder	اختلال پارانویایی مشترک
interosculate	صفات مشترک داشتن
interosculation	همانندی باصفات مشترک
epicene	مشترک بین دو جنس
joint chief of staff	رئیس ستاد مشترک
common base circuit	مدار یا پایه مشترک
joint adventure	سرمایه گذاری مشترک
common collector circuit	مدار کلکتور مشترک
osculate	صفات مشترک داشتن
common d.	مقسوم علیه مشترک
collective call sign	معرف مشترک یکانها
common emitter	با ساتع کننده مشترک
digital subscriber line [DSL]	خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
common ion effect	اثر یون مشترک
joint enterprise	موسسه اقتصادی مشترک
party parpet	دست انداز مشترک
common emitter circuit	مدار امیتر مشترک
common collector	با جریان روب مشترک
incommensurably	بدون داشتن مقیاس مشترک