Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
unpaired electron
الکترون جفت نشده
Other Matches
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
traces
رد الکترون
negatron
الکترون
electron donor
الکترون ده
isoelectronic
هم الکترون
coelectron
هم الکترون
trace
رد الکترون
traced
رد الکترون
electrons
الکترون
electron
الکترون
valence electron
الکترون والانس
charge of the electron
بار الکترون
inner shell electron
الکترون درونی
mass of the electron
جرم الکترون
electron flow
سیلان الکترون ها
valence electron
الکترون رسانایی
concentration of electron
چگالی الکترون
density of electron
چگالی الکترون
conduction electron
الکترون رسانایی
initiating electron
الکترون اغازگر
conduction electron
الکترون رسانش
emissions
صدور الکترون
emission
صدور الکترون
isoelectronic ions
یونهای هم الکترون
valence electron
الکترون فرفیت
primary electron
الکترون اولیه
photo electron
فوتو الکترون
photo electron
الکترون نوری
antibonding electron
الکترون ضد پیوندی
outer shell electron
الکترون رسانایی
outer shell electron
الکترون بیرونی
odd electron
الکترون منفرد
nuclear electron
الکترون هسته
nonbonding electron
الکترون ناپیوندی
lone electron
الکترون تنها
bound electron
الکترون بسته
secondary electron
الکترون ثانوی
electron acceleration
شتاب الکترون
electron trajectory
مسیر الکترون
electron volt
الکترون ولت
electroneutrality
الکترون خنثایی
electron flow
فلوی الکترون
electron exchange
تبادل الکترون
electron energy
انرژی الکترون
electron energy
کارمایه ی الکترون
electron emmission
انتشار الکترون
electron emitter
منبع الکترون
electron emission
صدور الکترون
electron focusing
تمرکز الکترون
electron drift
رانش الکترون
electron injector
الکترون افکن
electron jump
پرش الکترون
electron mass
جرم الکترون
electron spin
اسپین الکترون
electron spin
تنیدگی الکترون
electron shell
پوسته الکترون
electron recoil
بازگشت الکترون
electron transition
انتقال الکترون
electron pair
زوج الکترون
electron orbit
مسیرگردش الکترون
electron transition
عبور الکترون
electron multiplier
افزاینده الکترون
electron tube
لوله الکترون
electron donor
دهنده الکترون
electron distribution
پخش الکترون
electron diffraction
خمیدگی الکترون
free electron
الکترون غیرپیوندی
electron charge
بار الکترون
electrophile
الکترون دوست
electron beam
باریکه الکترون
electron beam
اشعه الکترون
electron beam
پرتو الکترون
electron beam
شعاع الکترون
electron avalanche
بهمن الکترون
electron affinity
الکترون خواهی
electron acceptor
الکترون پذیر
electron acceptor
پذیرنده الکترون
electron concentration
غلظت الکترون
electronic concentration
غلظت الکترون
electron deceleration
دیرکرد الکترون
electron decay
اضمحلال الکترون
electron decay
تجزیه الکترون
high energy electron
الکترون پر انرژی
electron conduction
هدایت الکترون
electron capture
الکترون گیراندازی
free electron
الکترون ازاد
electrophilic addition
افزایش الکترون دوستی
electrophilic attack
حمله الکترون دوستی
electroosmotic effect
اثر الکترون اسمزی
free electron gas
گاز الکترون ازاد
electron transfer mechanism
مکانیسم انتقال الکترون
electron transit time
زمان عبور الکترون
delocalized electron
الکترون غیر مستقر
electrophilic reagent
واکنشگر الکترون دوست
rest mass of the electron
جرم ساکن الکترون
electron spin resonance
رزونانس اسپین الکترون
electron deficient molecules
مولکولهای با کمبود الکترون
electron deceleration
کندی حرکت الکترون
lone pair electron
زوج الکترون ناپیوندی
lone pair electron
زوج الکترون تنها
linear accelerator
شتابده خطی الکترون
bonding electron pair
زوج الکترون پیوندی
electron charge mass ratio
چگالی بار الکترون
electron capture detector
اشکارساز الکترون گیراندازی
secondary electron emission
پیل ثانویه الکترون
supressor grid
شبکه الکترون بند
outer shell electron
الکترون لایه بیرونی
electron paramagnetic resonance
رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pairing
زوج شدن الکترون
electron pair bond
پیوند زوج الکترون
electron pair
زوج الکترون حفره
electron orbit
مدار گردش الکترون
electron multiplier
فزون ساز الکترون
electron gun
لوله پرتاب الکترون
transmission electron micrograph
ریزنگار انتقال الکترون
electron attachment
پیوستگی یا وابستگی الکترون
elementary charge
بار الکترون
[فیزیک]
free electron model
الگوی الکترون ازاد
electron accelerator
شتاب دهنده الکترون
pictured
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron withdrawing substituent
گروه استخلافی الکترون کشنده
picture
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing
حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
photon
تنها یک الکترون تابش شود
electrophilic aromatic substitution
استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electron spin resonance
[ESR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
Electron paramagnetic resonance
[EPR]
تشدید پارامغناطیس الکترون
[فیزیک]
electron releasing substituent
گروه استخلافی الکترون دهنده
quasi free electron theory
نظریه الکترون شبه ازاد
electrosensitive
چاپ با کاغذ حساس به الکترون
beams
مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beam
مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow
قاعده چپگرد برای جریان الکترون
right hand rule for electron flow
قاعده راست گرد برای جریان الکترون
electrostatic unit of charge
[esu]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
electron beam
رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
franklin
[Fr]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
statcoulomb
[statC]
استت کولن
[یکای الکترون]
[فیزیک]
[شیمی]
line flyback
اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
beam
حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beams
حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
hall effect
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
klystron
لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
photoemission
خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
charge
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
flyback
اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
inelastic
spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
photoemissive
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
i.e.t.s
tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
EBR
ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
phototude
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
electronics
شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
electronics
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
uncharged
پر نشده
unbowed
خم نشده
electroluminescence
نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
uninspected
<adj.>
امتحان نشده
inedited
چاپ نشده
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
بازرسی نشده
untested
<adj.>
امتحان نشده
increate
افریده نشده
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
uninspected
<adj.>
بازرسی نشده
untested
<adj.>
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
بازرسی نشده
imperforate
منگنه نشده
in quires
صحافی نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com