English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
Other Matches
outer shell electron الکترون بیرونی
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
media زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
die قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
delamination لایه لایه شدن
delamination لایه لایه شدگی
argillite خاک رس لایه لایه
delaminate لایه لایه شدن
delamination لایه لایه کردن
lamination لایه لایه سازی
interlayer لایه بین دو لایه
dooryard بیرونی
externals بیرونی
outward بیرونی
outdoor بیرونی
cortical بیرونی
out <adv.> بیرونی
bakkat بیرونی
external بیرونی
out door بیرونی
extern بیرونی
outer بیرونی
exteriors بیرونی
exterior بیرونی
the crown of the teeth دندان بیرونی
outworld جهان بیرونی
arbor support یاطاقان بیرونی
acrotic بیرونی خارجی
extrados springing line پاطاق بیرونی
extrinsic بیرونی خارجی
outwall دیوار بیرونی
physiognomies چهره بیرونی
physiognomy چهره بیرونی
extrinsic values ارزشهای بیرونی
outsides در بیرون بیرونی
bailey باروی بیرونی
base-court حیات بیرونی
external socket پریز بیرونی
bailey دیوار بیرونی
outside در بیرون بیرونی
external force نیروی بیرونی
foreign بیرونی ناجور
outside influence نفوذ بیرونی یا خارجی
outpart قسمت بیرونی یا دوردست
out- فاش شدن بیرونی
outwards بطرف خارج بیرونی
over بیرونی شفا یافتن
over- بیرونی شفا یافتن
out فاش شدن بیرونی
horn-work [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
outed فاش شدن بیرونی
toa قسمت بیرونی سر چوب
base court حیاط بیرونی یاعقبی
scarf skin پوشش یاغلاف بیرونی
externally heated arc قوس گرمیونایی بیرونی
rinds پوسته بیرونی هرچیزی
rind پوسته بیرونی هرچیزی
the crown of the teeth قسمت بیرونی دندان
chorion پرده بیرونی جنین
outward بطرف خارج بیرونی
outer work function انرژی خروج بیرونی
outgoing traffic جاده به راستای بیرونی
exteriority حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
geophysics علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
gas discharge display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
labrum لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
ageum son قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
external ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
outer ear گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
electrons الکترون
electron الکترون
traces رد الکترون
trace رد الکترون
isoelectronic هم الکترون
traced رد الکترون
negatron الکترون
coelectron هم الکترون
electron donor الکترون ده
electronic concentration غلظت الکترون
conduction electron الکترون رسانایی
electron conduction هدایت الکترون
electron decay تجزیه الکترون
electron decay اضمحلال الکترون
conduction electron الکترون رسانش
electron deceleration دیرکرد الکترون
electron diffraction خمیدگی الکترون
electron donor دهنده الکترون
electron distribution پخش الکترون
electron concentration غلظت الکترون
electron charge بار الکترون
electron tube لوله الکترون
electron transition عبور الکترون
electron capture الکترون گیراندازی
electron beam باریکه الکترون
electron beam اشعه الکترون
electron beam پرتو الکترون
electron beam شعاع الکترون
electron avalanche بهمن الکترون
electron affinity الکترون خواهی
electron acceptor الکترون پذیر
electron acceptor پذیرنده الکترون
electron acceleration شتاب الکترون
electron volt الکترون ولت
density of electron چگالی الکترون
concentration of electron چگالی الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
electron shell پوسته الکترون
electron recoil بازگشت الکترون
electron flow فلوی الکترون
electron flow سیلان الکترون ها
electron injector الکترون افکن
antibonding electron الکترون ضد پیوندی
electron jump پرش الکترون
electron mass جرم الکترون
electron multiplier افزاینده الکترون
electron orbit مسیرگردش الکترون
electron spin اسپین الکترون
electron focusing تمرکز الکترون
electron exchange تبادل الکترون
electron emmission انتشار الکترون
electron drift رانش الکترون
electron emission صدور الکترون
electron emitter منبع الکترون
charge of the electron بار الکترون
electron energy کارمایه ی الکترون
bound electron الکترون بسته
electron transition انتقال الکترون
electron trajectory مسیر الکترون
electron energy انرژی الکترون
electron pair زوج الکترون
electroneutrality الکترون خنثایی
lone electron الکترون تنها
high energy electron الکترون پر انرژی
initiating electron الکترون اغازگر
isoelectronic ions یونهای هم الکترون
secondary electron الکترون ثانوی
primary electron الکترون اولیه
emission صدور الکترون
emissions صدور الکترون
photo electron فوتو الکترون
photo electron الکترون نوری
outer shell electron الکترون رسانایی
nuclear electron الکترون هسته
nonbonding electron الکترون ناپیوندی
mass of the electron جرم الکترون
valence electron الکترون والانس
valence electron الکترون رسانایی
odd electron الکترون منفرد
free electron الکترون ازاد
free electron الکترون غیرپیوندی
valence electron الکترون فرفیت
inner shell electron الکترون درونی
electrophile الکترون دوست
electron charge mass ratio چگالی بار الکترون
electron capture detector اشکارساز الکترون گیراندازی
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
bonding electron pair زوج الکترون پیوندی
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
unpaired electron الکترون جفت نشده
transmission electron micrograph ریزنگار انتقال الکترون
delocalized electron الکترون غیر مستقر
electron deceleration کندی حرکت الکترون
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
supressor grid شبکه الکترون بند
secondary electron emission پیل ثانویه الکترون
electron accelerator شتاب دهنده الکترون
electron gun لوله پرتاب الکترون
lone pair electron زوج الکترون ناپیوندی
linear accelerator شتابده خطی الکترون
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
electroosmotic effect اثر الکترون اسمزی
electrophilic reagent واکنشگر الکترون دوست
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
electron transit time زمان عبور الکترون
free electron model الگوی الکترون ازاد
electron pair bond پیوند زوج الکترون
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
electron paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pair زوج الکترون حفره
free electron gas گاز الکترون ازاد
lone pair electron زوج الکترون تنها
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
electron multiplier فزون ساز الکترون
electron orbit مدار گردش الکترون
electron pairing زوج شدن الکترون
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
quasi free electron theory نظریه الکترون شبه ازاد
photon تنها یک الکترون تابش شود
electrosensitive چاپ با کاغذ حساس به الکترون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com