English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
Other Matches
platinum metal ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
nicalloy الیاژی از نیکل و اهن
nickel silver الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
kovar الیاژی از اهن نیکل کبالت
alumel الیاژی از نیکل و کرم جهت ترموکوپلها
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
invar الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
chromel الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
platinoid شبیه پلاتین
isatin رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
phosphide ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
gestalt معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
accelerator winding سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
flavonal dyes فلاون [مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
prophet's green رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
constantan الیاژی از مس
alloying element عنصر الیاژی
alloying agent عنصر الیاژی
invar الیاژی از اهن
alloy steel فولاد الیاژی
platinoid الیاژی از مس ونیکل و تنگستن
high frequency alloy juction transistor ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
wood's metal الیاژی با نقطه ذوب پایین
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
alnico الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
contact piece پلاتین
breaker contact پلاتین
platinum پلاتین
breaker point پلاتین
platinium پلاتین
tin plate bar پلاتین
circular blank پلاتین
ignition points پلاتین
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
interrupter gap دهانه پلاتین
ignition vibrator پلاتین دلکو
platiforming تبدیل با پلاتین
interrupter lever اهرم پلاتین
platinic وابسته به پلاتین
platiniferous پلاتین دار
ignition interrupter پلاتین دلکو
ignition breaker پلاتین دلکو
ignition points پلاتین دلکو
interrupter cam بادامک پلاتین
interrupter contact کنتاکت پلاتین
interrupter spring فنر پلاتین
interrupter arm اهرم پلاتین
points پلاتین دلکو
points قطبهای پلاتین
platinum black پلاتین سیاه
platinous محتوی پلاتین
nickel نیکل
nickels نیکل
invar نیکل
nickle silver نیکل
nickle نیکل
platinum پلاتین یا طلای سفید
platinum iridium alloy الیاژ پلاتین- ایریدیم
billon الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
nickel recovery بازیابی نیکل
nickeliferous حاوی نیکل
nickeliferous نیکل دار
nickle اب نیکل دادن
nickel ore کانه نیکل
nickel alloy الیاژ نیکل
nichrome نیکل کروم
ferro nickel فرو نیکل
pig nickel نیکل شمش
garnierite سنگ نیکل
nickel plating ابکاری نیکل
garnierite معدن نیکل
nickel powder گرد نیکل
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
platinize پلاتین روی چیزی کشیدن
chrome nickl steel فولاد کروم - نیکل
nickel steel فولاد نیکل دار
nickel iron battery باتری نیکل-اهن
nickel plate اب نیکل دادن گالوانیکی
platinize با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
platinum black گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
nickel cadmium battery باطری الکتریکی نیکل کادمیوم
nickel سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
nickels سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
incolen الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
anticathode قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
unbalanced cell سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
nickel clad sheet ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
permalloy خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
by بدست
at the hand of بدست
offer بدست اوردن
acquirable بدست اوردنی
catch بدست اوردن
come by <idiom> بدست آوردن
to go to the wright بدست استادافتادن
provider بدست اورنده
earned بدست اوردن
attainable بدست اوردنی
earn بدست اوردن
pick up بدست اوردن
providers بدست اورنده
offered بدست اوردن
procurable بدست اوردنی
obtainable بدست اوردنی
acquirer بدست اورنده
catcher بدست اورنده
attenuation بدست آوردن
procurement بدست اوری
getting بدست امده
come by بدست اوردن
offers بدست اوردن
gets بدست اوردن
gets بدست امده
obtainment بدست اوری
earns بدست اوردن
get بدست اوردن
get بدست امده
getting بدست اوردن
hand in hand دست بدست
obtained بدست اوردن
obtains بدست اوردن
get round بدست اوردن
acquire بدست آوردن
acquires بدست اوردن
get at able بدست اوردنی
acquiring بدست اوردن
impetrate بدست اوردن
get table بدست اوردنی
procurer بدست اورنده
to come to hand بدست امدن
securer بدست اورنده
procuring بدست اوردن
soothe دل بدست اوردن
soothed دل بدست اوردن
soothes دل بدست اوردن
obtain بدست اوردن
procures بدست اوردن
procured بدست اوردن
gains بدست آوردن
procure بدست اوردن
gain بدست اوردن
gain بدست آوردن
gained بدست اوردن
gains بدست اوردن
manual وابسته بدست
gained بدست آوردن
platina پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
attains بدست اوردن بانتهارسیدن
take back <idiom> ناگهانی بدست آوردن
attaining بدست اوردن بانتهارسیدن
to get back دوباره بدست اوردن
to gain time دست بدست کردن
recoups دوباره بدست اوردن
quando acciderint هر گاه بدست اید
to come into a property دارایی را بدست اوردن
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
regains دوباره بدست اوردن
regaining دوباره بدست اوردن
regained دوباره بدست اوردن
regain دوباره بدست اوردن
gun for something <idiom> بازحمت بدست آوردن
optimization بدست اوردن حد مطلوب
in for <idiom> مطمئن بدست آوردن
recouping دوباره بدست اوردن
They found no trace of her . ازاونشانی بدست نیامد
change hands دست بدست رفتن
impropriate بدست عام دادن
insure بیمه بدست اوردن
attain بدست اوردن بانتهارسیدن
attained بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieve دوباره بدست اوردن
all aggairs pivot upon him کارها بدست او می گرد د
retrieved دوباره بدست اوردن
municipalize بدست شهرداری دادن
retrieves دوباره بدست اوردن
recoup دوباره بدست اوردن
acquirability امکان بدست اوردن
to shuffle from hand to hand دست بدست کردن
recouped دوباره بدست اوردن
to put بدست امین دادن
to pander any one's lust دل کسیرا بدست اوردن
to change hands دست بدست رفتن
recovers دوباره بدست اوردن
recovering دوباره بدست اوردن
pass on دست بدست دادن
get back دوباره بدست اوردن
turnover دست بدست شدن
finagle باحیله بدست اوردن
self-government حکومت بدست مردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com