Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
chromel
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
Other Matches
nicalloy
الیاژی از نیکل و اهن
nickel silver
الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
kovar
الیاژی از اهن نیکل کبالت
alumel
الیاژی از نیکل و کرم جهت ترموکوپلها
monel
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
invar
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
keypad
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
incolen
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
seized
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize
گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
anneal
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
diapositive
تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
vulcanization
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
deep cycling
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
boarded
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board
BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
scareup
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
authoring
ابزاری که برای توسعه برنامههای کاربردی چند منظوره استفاده می شوند. که شامل دستورات خاص برای کنترل درایو -CD ROM
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
brake lining
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
burn in
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
eighty track disk
دیسک فرمت شده برای شامل شدن هشتاد شیار
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
zeugma
اسعتمال صفت یا قید یافعلی برای دو یاچندکلمه بطوری که شامل همه یایکی شود
homes
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
exothermic
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
sprint medley
دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
qwerty
صفحه کلید زبان انگلیسی برای ماشین تایپ کامپیوتر که خط اول حروف شامل QWGRTY است
input/output
پردازندهای که ارسال ورودی /خروجی را برای CPU انجام میدهد شامل DMA و امکانات تصحیح خطا
high lift configuration
شکل برای زیاد
high lift system
سیستم برای زیاد
high lift device
وسایل برای زیاد
thermal stress
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
overtask
زیاد سنگین بودن برای
notification
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
constantan
الیاژی از مس
stand (someone) in good stead
<idiom>
سود زیاد برای شخص داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
delay line storage
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
to set a poem to music
اهنگ برای شعری ساختن
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
alloying element
عنصر الیاژی
alloy steel
فولاد الیاژی
alloying agent
عنصر الیاژی
invar
الیاژی از اهن
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
pyrolysis
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
barrier material
مواد لازم برای ساختن موانع
lisping
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisps
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
report program generator
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
platinoid
الیاژی از مس ونیکل و تنگستن
wood's metal
الیاژی با نقطه ذوب پایین
high frequency alloy juction transistor
ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
paraheliotropism
موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
buckhorn
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
plantable lanceolata
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
abler
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
shook
: مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
wetting
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
ablest
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
alnico
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
perfect participle
وجه وصفی معلوم که برای ساختن ماضی نقلی اغاز گردد
batcher
دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
nickle
نیکل
nickels
نیکل
nickle silver
نیکل
nickel
نیکل
invar
نیکل
billon
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
nickel recovery
بازیابی نیکل
nickel ore
کانه نیکل
garnierite
سنگ نیکل
nickle
اب نیکل دادن
nickeliferous
نیکل دار
nickel powder
گرد نیکل
nickel plating
ابکاری نیکل
garnierite
معدن نیکل
nickel alloy
الیاژ نیکل
nichrome
نیکل کروم
ferro nickel
فرو نیکل
nickeliferous
حاوی نیکل
pig nickel
نیکل شمش
nickel steel
فولاد نیکل دار
nickel plate
اب نیکل دادن گالوانیکی
nickel iron battery
باتری نیکل-اهن
chrome nickl steel
فولاد کروم - نیکل
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
nickel cadmium battery
باطری الکتریکی نیکل کادمیوم
nickels
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
nickel
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
building block principle
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
sennit
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
I didnt get much sleep.
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
deceleration time
زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
platinum metal
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
wattle
ترکه برای ساختن سبد ترکه
unbalanced cell
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
bridges
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridged
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
nickel clad sheet
ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
rug names
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
verve
حرارت
hotness
حرارت
temperature
حرارت
ardor
حرارت
warms
با حرارت
warmest
با حرارت
fires
حرارت
warmed
با حرارت
enthrusiasm
حرارت
fire
حرارت
warm
با حرارت
fired
حرارت
temperatures
حرارت
heat
حرارت
adust
با حرارت
clammy
بی حرارت
mettlesome
با حرارت
heats
حرارت
fervidity
حرارت
ardour
حرارت
fervidness
حرارت
vehemence
حرارت
pyogenic
حرارت زا
warmth
حرارت
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
in-
شامل
covering
شامل
sweeping
شامل
in
شامل
comprising
شامل
including
شامل
self inclusive
شامل
far-reaching
شامل
containing
شامل
inclusive
شامل
Inc
شامل
initiatives
شوق و حرارت
heat exchange
تبادل حرارت
heat transfer
انتقال حرارت
heat economy
اقتصاد حرارت
heat expansion
انبساط حرارت
heat unit
واحد حرارت
strenuousness
حرارت و اصرار
heat of hydration
حرارت ئیدراسیون
thermophysics
فیزیک حرارت
thermoregulation
تنظیم حرارت
thermotherapy
حرارت درمانی
zeal
ذوق حرارت
transformation of heat
تبادل حرارت
initiative
شوق و حرارت
interchange of heat
تبادل حرارت
fervently
از روی حرارت
thermometer
حرارت سنج
low heat cement
سیمان کم حرارت
steamy
پر حرارت پر بخار
steamiest
پر حرارت پر بخار
actinometre
حرارت سنج
steamier
پر حرارت پر بخار
impetuosity
تندی حرارت
ardency
شور و حرارت
impressment
جدیت حرارت
thermometers
حرارت سنج
actinometer
حرارت سنج
energetically
از روی حرارت
heat drop
افت حرارت
central heating
حرارت مرکزی
ginger
تندی حرارت
expansion heat
حرارت انبساط
heat conductor
هادی حرارت
temperature
درجه حرارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com