English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
Other Matches
case harden سخت گردانی سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
copper alloy الیاژ مس
alloys الیاژ
alloy الیاژ
lead base alloy الیاژ سرب
hypereutectoid alloy الیاژ هیپراوتکتوئیدی
magnetic alloy الیاژ مغناطیسی
unalloyed الیاژ نشده
unalloyed بدون الیاژ
brass برنج الیاژ
nickel alloy الیاژ نیکل
bronzes الیاژ مس و قلع
binary alloy الیاژ دوتایی
bronze الیاژ مس و قلع
iron alloy الیاژ اهن
aluminum alloy الیاژ الومینیوم
alloying element عنصر الیاژ
alloy treated steel فولاد کم الیاژ
light alloy الیاژ سبک
alloy steel الیاژ فولاد
metal alloy الیاژ فلز
steel aloy الیاژ فولاد
ferro alloy الیاژ فرو
free cutting alloy الیاژ اتومات
alloy الیاژ همبسته
alloys الیاژ همبسته
gun metal الیاژ مس و قلع
ternary alloy الیاژ سه تایی
stainless alloy الیاژ ضد زنگ
heavy alloy الیاژ سنگین
superalloy فوق الیاژ
alloys الیاژ فلز مرکب
alloying constituent ترکیب کننده الیاژ
alloy الیاژ فلز مرکب
platinum iridium alloy الیاژ پلاتین- ایریدیم
pearlite الیاژ اهن وکربن
wrought alloy الیاژ غیر ریختنی
iron carbon alloy الیاژ اهن و کربن
ferroalloy الیاژ اهن دار
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
building up alloy الیاژ مخصوص روکش کاری
high temperature alloy الیاژ درجه حرارت بالا
binary alloy الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
alclad نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
rambles سر گردانی
rambled سر گردانی
regimental گردانی
ramble سر گردانی
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
data handling داده گردانی
hardening سخت گردانی
thinning رقیق گردانی
exception handling استثنا گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
file handling پرونده گردانی
runaround دور سر گردانی
rectification راست گردانی
repeals باز گردانی
revolvable دور گردانی
rim drive لبه گردانی
repeal باز گردانی
transliteration نویسه گردانی
induction harening سخت گردانی القائی
softening point نقطه نرم گردانی
softening furnace کوره نرم گردانی
broken hardening سخت گردانی شکسته
hot tempering سخت گردانی درجهای
austemper سخت گردانی باینیت
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
strain hadening سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کرنشی
cure rate سرعت سخت گردانی
work hardening سخت گردانی سرد
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
hardening constituent جزء سخت گردانی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
temper hardening سخت گردانی بازپخت
hardening room اطاق سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
curing oven کوره سخت گردانی
austemper سخت گردانی حرارتی
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
age hardening سخت گردانی زمانی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
aging سخت گردانی زمانی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
double hardening سخت گردانی مضاعف
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
simplification ساده گردانی مختصر سازی
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
amalgams الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
lohmannizing غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
skin-deep <idiom> سطحی
sketchier سطحی
surface water اب سطحی
shallow foundation پی سطحی
planar سطحی
low level سطحی
decahedral ده سطحی
surface سطحی
shallows کم اب سطحی
acrotic سطحی
shallowest کم اب سطحی
shallower کم اب سطحی
shallow کم اب سطحی
surfaced سطحی
superficial سطحی
superficiality سطحی
surfaces سطحی
sketchiest سطحی
skin deep سطحی
sketchy سطحی
sketchily سطحی
adhesion جاذبه سطحی
sorption جذب سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
statical moment لنگر سطحی
singed سوختگی سطحی
surface charge بار سطحی
singe سوختگی سطحی
surface burst ترکش سطحی
suface wind باد سطحی
singeing سوختگی سطحی
skin effect اثر سطحی
surface burning احتراق سطحی
polyhedral چند سطحی
superficially بطور سطحی
smattering دانش سطحی
surfaces سطحی جلادادن
sheet washing فرسایش سطحی
surfaced سطحی جلادادن
surface سطحی جلادادن
pentahedral پنج سطحی
singes سوختگی سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface width عرض سطحی
evaporation تبخیر سطحی
top soil خاک سطحی
topdress سطحی ریختن
piers پایه و سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
two level store انباره دو سطحی
pier پایه و سطحی
split-level چند سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface evaporation تبخیر سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface leakage نشت سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com