Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
binary alloy
الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
Other Matches
vital
<adj.>
بنیانی
major
<adj.>
بنیانی
essential
<adj.>
بنیانی
triatomic
سه بنیانی
fundametal
بنیانی
trivalent
سه بنیانی
univalent
یک بنیانی
quintessential
<adj.>
بنیانی
substantive
[essential]
<adj.>
بنیانی
basic
بنیانی
basics
بنیانی
organic
بنیانی حیوانی
trivalency
ترکیب سه بنیانی
quinquivalent
پنج بنیانی
quinquevalent
پنج بنیانی
quadrivalent
چهار بنیانی
basics
تهی بنیانی
trivalence
ترکیب سه بنیانی
basic
تهی بنیانی
heptad
هفت بنیانی
tetravalent
چهار بنیانی
base metal
فلزات بنیانی
polyvalence
چند بنیانی
structural form
شکل بنیانی
polyvalency
چند بنیانی
base metals
فلزات بنیانی
polyvalent
چند بنیانی
multivalence
چند بنیانی
structural equilibrium
تعادل بنیانی
silicon
سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
benzidine
بنیانی بفرمول 2N21H21C
constructive total loss
صدمه کلی خسارت بنیانی
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
copper alloy
الیاژ مس
alloys
الیاژ
alloy
الیاژ
unalloyed
الیاژ نشده
magnetic alloy
الیاژ مغناطیسی
steel aloy
الیاژ فولاد
unalloyed
بدون الیاژ
ferro alloy
الیاژ فرو
metal alloy
الیاژ فلز
nickel alloy
الیاژ نیکل
superalloy
فوق الیاژ
alloy steel
الیاژ فولاد
light alloy
الیاژ سبک
alloy treated steel
فولاد کم الیاژ
free cutting alloy
الیاژ اتومات
heavy alloy
الیاژ سنگین
gun metal
الیاژ مس و قلع
binary alloy
الیاژ دوتایی
iron alloy
الیاژ اهن
lead base alloy
الیاژ سرب
aluminum alloy
الیاژ الومینیوم
alloying element
عنصر الیاژ
brass
برنج الیاژ
ternary alloy
الیاژ سه تایی
bronze
الیاژ مس و قلع
alloys
الیاژ همبسته
stainless alloy
الیاژ ضد زنگ
bronzes
الیاژ مس و قلع
alloy
الیاژ همبسته
hypereutectoid alloy
الیاژ هیپراوتکتوئیدی
alloy
الیاژ فلز مرکب
alloying constituent
ترکیب کننده الیاژ
alloys
الیاژ فلز مرکب
ferroalloy
الیاژ اهن دار
wrought alloy
الیاژ غیر ریختنی
platinum iridium alloy
الیاژ پلاتین- ایریدیم
iron carbon alloy
الیاژ اهن و کربن
pearlite
الیاژ اهن وکربن
alclad
نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
die casting alloy
الیاژ ریخته گری حدیدهای
high temperature alloy
الیاژ درجه حرارت بالا
building up alloy
الیاژ مخصوص روکش کاری
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
criteria
محتوی
filler
محتوی
containers
محتوی
contents
محتوی
content
محتوی
contenting
محتوی
fillers
محتوی
container
محتوی
hydrous
محتوی اب
gas content
محتوی گاز
platinous
محتوی پلاتین
copper bearing
محتوی مس حاوی مس
contain
محتوی بودن
contains
محتوی بودن
sanguinolent
محتوی خون
bottle
محتوی یک بطری
bottles
محتوی یک بطری
contained
محتوی بودن
aluminous
محتوی الومینیوم
alodine
نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
pouncet box
قوطی محتوی گردخوشبو
saccharine
قندی محتوی قند
contenting
خرسند کردن محتوی
content
خرسند کردن محتوی
poster color
شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
clearer
تغییر محتوی یک خانه حافظه
clear
تغییر محتوی یک خانه حافظه
docketing
فهرست محتوی بسته ارسالی
docketed
فهرست محتوی بسته ارسالی
clearest
تغییر محتوی یک خانه حافظه
tea bag
پاکت محتوی چای فوری
clears
تغییر محتوی یک خانه حافظه
music box
جعبه محتوی ساز کوکی
docket
فهرست محتوی بسته ارسالی
content addressed
نشامی یافته از روی محتوی
palling
تابوت محتوی مرده حائل
palls
تابوت محتوی مرده حائل
palled
تابوت محتوی مرده حائل
compressed gas cylinder
سیلندر محتوی گاز متراکم
pall
تابوت محتوی مرده حائل
quartzite
سنگ شنی محتوی کوارتز
tea bags
پاکت محتوی چای فوری
camera magazine
جعبه محتوی فیلم عکاسی
bottled gas
بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
dockets
فهرست محتوی بسته ارسالی
content addressable
نشانی پذیر از روی محتوی
time capsule
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
swizzle
انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
scandal sheet
نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
seabag
کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
sketchbooks
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbook
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
urn
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns
گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sausage
روده محتوی گوشت چرخ شده
sausages
روده محتوی گوشت چرخ شده
epos
مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
myoglobin
پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
megasporangium
هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
hematoma
توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
dumplings
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
doorplate
پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada
کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
puddings
دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
pudding
دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
compressed air tunnel
تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
amalgam
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgams
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
child
یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
multivalent
دارای چندین قدر چندین بنیانی
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
cases
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
offertory
سینی محتوی پول یا پول جمع اوری شده از حضار در کلیسا
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
chars
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
char
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
associative storage
یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com