Dictiornary-Farsi | الیداددستگاه تعیین سمت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
alidade	الیداددستگاه تعیین سمت


Other Matches

authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry	تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating	تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
appointment	تعیین
appointments	تعیین
fixation	تعیین
specification	تعیین
formulation	تعیین
designations	تعیین
designation	تعیین
fixations	تعیین
assignment of space	تعیین جا
determination	تعیین
emplacement	تعیین جا
determine	تعیین کردن
determines	تعیین کردن
watermarks	تعیین میزان مد اب
quantification	تعیین خاصیت
determining	تعیین کردن
sex determination	تعیین جنسیت
fixes	تعیین کردن
signification	تعیین افهار
assessments	تعیین مالیات
range determination	تعیین مسافت
watermark	تعیین میزان مد اب
abounds	تعیین حدودکردن
avow	شرط تعیین
demarcation	تعیین حدود
slates	تعیین کردن
slated	تعیین کردن
slate	تعیین کردن
determinants	تعیین کننده
determinant	تعیین کننده
avowing	شرط تعیین
abounding	تعیین حدودکردن
abounded	تعیین حدودکردن
redirection	تعیین مسیر
identification	تعیین هویت
redirection	تعیین جهت
blood type	تعیین کردن
avows	شرط تعیین
completely specified	با تعیین کامل
enumeration	تعیین شماره
appointe	تعیین کردن
fix on	تعیین کردن
foreordainment	تعیین از پیش
frequency allocation	تعیین فرکانس
frequency assignment	تعیین فرکانس
admensuration	تعیین اندازه
admeasurement	تعیین اندازه
frequency determination	تعیین فرکانس
frequency designation	تعیین فرکانس
emplacement	تعیین محل
ascertian	تعیین کردن
coefficient of determination	ضریب تعیین
damage assessment	تعیین خسارات
delimitation	تعیین حدود
demark	تعیین حدودکردن
budget determinant	تعیین بودجه
determinable	قابل تعیین
determination coefficient	ضریب تعیین
determinative	تعیین کننده
assignment of tasks	تعیین وفایف
assignability	قابل تعیین
crucially	تعیین کننده
crucial	تعیین کننده
formulation	تعیین کردن
specified	تعیین شده
assignments	تعیین تعدادسهمیه
assignment	تعیین تعدادسهمیه
routes	تعیین خط مسیر
route	تعیین خط مسیر
blood types	تعیین کردن
blood groups	تعیین کردن
blood group	تعیین کردن
predesignation	تعیین قبلی
appraisal	تعیین قیمت
appraisals	تعیین قیمت
indicating	تعیین کننده
earmarked	تعیین شده
nominative	تعیین شده
fix	تعیین کردن
income determination	تعیین درامد
indentification	تعیین هویت
job placement	تعیین شغل
placements	تعیین شغل
placement	تعیین شغل
moisture determination	تعیین رطوبت
price determination	تعیین قیمت
specify	تعیین کردن
identify	تعیین کردن
location	تعیین محل جا
identifying	تعیین کردن
appropriated <adj.> <past-p.>	تعیین شده
wage determination	تعیین دستمزد
identifies	تعیین کردن
locations	تعیین محل جا
orientation	تعیین جهت
specifies	تعیین کردن
nominations	تعیین نامزدی
nomination	تعیین نامزدی
assignations	تعیین وقت
specifying	تعیین کردن
identified	تعیین کردن
orientation	تعیین موقعیت
valorization	تعیین ارزش
bound	تعیین کردن
titration	تعیین عیار
laid on <past-p.>	تعیین شده
indeterminable	تعیین ناپذیر
tell off	تعیین کردن
assignation	تعیین وقت
assessment	تعیین مالیات
provided <adj.> <past-p.>	تعیین شده
appoint	تعیین کردن
appoints	تعیین کردن
unitization	تعیین واحد
typification	تعیین نمونه
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
mix design	تعیین نسبتهای اختلاط
location theory	نظریه تعیین مکان
quantifiable	قابل سنجش یا تعیین
molecular weight determination	تعیین وزن مولکولی
nominees	منصوب تعیین شده
national income determination	تعیین درامد ملی
delimiting	تعیین کردن حدود
delimits	تعیین کردن حدود
fixes	تعیین کردن قراردادن
leader's rule	تعیین مسافت امن
limitation clause	عبارت تعیین حدود
delimited	تعیین کردن حدود
limitation clause	ماده تعیین حدود
location of industry	تعیین مکان صنعت
identification problem	مسئله تعیین هویت
delimit	تعیین کردن حدود
fix	تعیین کردن قراردادن
nominee	منصوب تعیین شده
genealogize	تعیین نسب کردن
admeasure	تعیین حصه کردن
states	تعیین کردن حال
clearance	تعیین صلاحیت کردن
determining tendency	گرایش تعیین کننده
stated	تعیین کردن حال
determinate	تعیین شده محدود
designatory	وابسته به تخصیص و تعیین
state-	تعیین کردن حال
state	تعیین کردن حال
dateable	قابل تعیین تاریخ
datable	قابل تعیین تاریخ
cryoscopy	تعیین نقطه انجماد
crucial experiment	ازمایش تعیین کننده
dream determinant	تعیین کننده رویا
electroscope	تعیین کننده برق
administered price	قیمت تعیین شده
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
form determinant	تعیین کننده شکل
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
fault localization	تعیین محل خطا
designable	قابل طرح یا تعیین
apportionment	تعیین سهم و حصه
assignable	قابل تعیین و تخصیص
stating	تعیین کردن حال
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
authentication system	سیستم تعیین معرف
coefficient of determination	ضریب تعیین کننده
assessments	تعیین نتایج حاصله
acquiring	به دست اوردن تعیین
identifying	تعیین هویت کردن
identify	تعیین هویت کردن
identifies	تعیین هویت کردن
assess	تعیین کردن بستن
assessed	تعیین کردن بستن
assesses	تعیین کردن بستن
assessing	تعیین کردن بستن
identified	تعیین هویت کردن
abound	تعیین حدود کردن
acquires	به دست اوردن تعیین
prifixal	قبلا تعیین کردن
prifix	قبلا تعیین کردن
predetermine	قبلا تعیین کردن
predestine	قبلا تعیین کردن
predesignate	قبلا تعیین شده
preassigned	قبلا تعیین شده
redirection operator	عملگر تعیین جهت
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
indeterminable	غیر قابل تعیین
theory of income determination	نظریه تعیین درامد
to fix quota	تعیین سهمیه کردن