Total search result: 201 (23 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hypnotizable |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
|
|
Other Matches |
|
prompt to go |
اماده برای رفتن |
ready reserve |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
hypnosis |
خواب مصنوعی |
somnolism |
خواب مصنوعی |
hypnotic |
مولد خواب مصنوعی |
winterize |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
pathetism |
خواب اوری مصنوعی هیپنوتیزیم |
hypnotism |
علم هیپنوتیزم یاطریقه خواب اوری مصنوعی |
mesmeric |
مربوط بخواب مصنوعی درحالت خواب مغناطیسی گیرنده |
on guard |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
prompt to go |
اماده رفتن |
bound |
: اماده رفتن |
to fall asleep |
به خواب رفتن |
get off to sleep |
خواب رفتن |
to doze off |
به خواب رفتن |
to be prepared to go |
اماده رفتن بودن |
he is indisposed to go |
اماده رفتن نیست |
sleeping |
خواب رفتن خفتن |
somnambulation |
راه رفتن در خواب |
somnambulate |
در خواب راه رفتن |
noctambulism |
راه رفتن در خواب |
noctambulation |
راه رفتن در خواب |
dead to the world <idiom> |
زود به خواب رفتن |
somnambulism |
راه رفتن در خواب |
sleeps |
خواب رفتن خفتن |
zonk out <idiom> |
سریع به خواب رفتن |
sleep |
خواب رفتن خفتن |
bound for home |
اماده رفتن به کشور میهن |
hom ward bound |
اماده رفتن به کشور میهن |
conk out <idiom> |
بعلت خستگی به خواب رفتن |
to sleep sound |
خواب راحت یاسنگین رفتن |
somnambulant |
معتاد به راه رفتن در خواب |
somnambular |
معتاد به راه رفتن در خواب |
station time |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
he is out and a bout |
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است |
out like a light <idiom> |
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن |
somnambul |
کلمه پیشوندی است بمعنی راه رفتن در خواب |
pettiforggery |
تشبث بوسائل پست |
psychotherapy ortherapeutics |
معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم |
ground readiness |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
alpha beta technique |
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک |
ready to die |
اماده برای مرگ |
fit to work |
اماده برای کارکردن |
on offer |
اماده برای فروش |
to fit with |
اماده کردن برای |
weight belt |
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر |
backwards |
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون |
backward |
روشی در هوش مصنوعی برای محاسبه هدف از بین چندین قانون |
fly casting |
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت |
covers |
اماده برای برگرداندن توپ |
coverings |
اماده برای برگرداندن توپ |
to keep ome's powder dry |
برای هر رویدادی اماده بودن |
to prepare for war |
برای جنگ اماده شدن |
mission ready |
هواپیمای اماده برای پرواز |
to stand in the gap |
برای دفاع اماده بودن |
he was prone to mischief |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
batted |
گل اماده برای کوزه گری |
bats |
گل اماده برای کوزه گری |
attentions |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
on guard |
اماده برای دفاع باشید |
attack on preparation |
شمشیرباز اماده برای حمله |
forthcomming |
اماده برای ارائه کردن |
cover |
اماده برای برگرداندن توپ |
up and running |
اماده برای عملیات کامل |
bat |
گل اماده برای کوزه گری |
attention |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
crammed |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cramming |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cram |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
cover |
اماده شدن برای دریافت توپ |
addressed |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
covers |
اماده شدن برای دریافت توپ |
crams |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
off the shelf |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
addresses |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
platform load |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
finished product |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
coverings |
اماده شدن برای دریافت توپ |
herbescent |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
winterization |
اماده کردن برای کار در زمستان |
groom |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
repertoire |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
clutch start |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
tropicalization |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
pooled |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
pool |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
to the manner born |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
pools |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
grooms |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
night clothes |
لباس خواب جامه شبانه برای تو خانه |
refire time |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
sawhorse |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
aircraft turn around |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
set up |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
civilian preparedness for war |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
back up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
vitrescent |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
despatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
lime paste |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
despatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatching |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatch |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
it is insusceptible of change |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
dispatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
back-up |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
reaction time |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
hot site |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
turnkey |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
predigest |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
rig the ship |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
sedan |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
sedans |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
crammer |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
prolog |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که ازعملیات منط قی برای هوش مصنوعی وبرنامههای بازیابی داده استفاده میکنند |
turnkey system |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
pressure breathing |
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان |
supercritical |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
the early bird catches the worm <proverb> |
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت |
somnambulist |
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد |
narcolepsy |
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب |
night gown |
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب |
trip the light fantastic <idiom> |
رفتن برای رقصیدن |
fluctuability |
امادگی برای بالاوپایین رفتن |
sick call |
تجمع برای رفتن به بهداری |
to stretch one's legs |
برای ورزش راه رفتن |
gressorial |
مناسب برای راه رفتن |
hypnoid |
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم |
hypnoidal |
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم |
master clear |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
pouncing |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounced |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounce |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
pounces |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
mafrash |
مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.] |
Linotype |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
voyage repairs |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
to step out |
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن |
turn out <idiom> |
رفتن برای دیدن یا انجام کاری |
sand shoes |
یکجور گیوه برای رفتن در شن زار |
to be coming up to meet |
به طرف کسی رفتن برای برخورد |
shop around <idiom> |
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن |
to come towards |
به طرف کسی رفتن برای برخورد |
to approach |
به طرف کسی رفتن برای برخورد |
to come to meet |
به طرف کسی رفتن برای برخورد |
staging area |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
to go away |
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی |
to go to |
ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی |
to be after somebody |
پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی] |
to go clubbing |
به باشگاه [های] شب رفتن [برای رقص و غیره] |
shore leave |
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی |
Where do I change for ... ? |
برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟ |
to ride on the bus |
سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی] |
clearance diving |
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی |
statitizing |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
Where do I change for ... ? |
برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟ |
coach dog |
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند |
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> |
رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره] |
hypnogogic |
خواب اور خواب کننده |
dreamier |
خواب مانند خواب الود |
hypnagogic |
خواب اور خواب کننده |
dreamiest |
خواب مانند خواب الود |
morpheus |
الهه خواب خواب پرور |
dogsleep |
خواب زودبر خواب دروغی |
dreamy |
خواب مانند خواب الود |
somnific |
خواب اور خواب الود |
zone ride |
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه |
Which bus do I take for the opera? |
برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟ |
list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
panel |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
panels |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
pace lap |
دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه |
Which bus do I take to Victoria Station? |
کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟ |
naval landing party |
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی |
night dress |
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه |
ramp alert |
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای |
He is fast asleep. |
خواب خواب است |
bail out |
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ |
warning order |
دستور اماده باش اعلام اماده باش |
laager |
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده |
pussyfoot |
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن |
goose step |
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن |
you have no option but to go |
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید |
alert force |
نیروهای اماده باش نیروهای اماده |
eagle flight |
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده |
mouch |
راه رفتن دولادولاراه رفتن |
accrete |
مصنوعی |
flower work |
گل مصنوعی |
feigned |
مصنوعی |
artful |
مصنوعی |
synthesic |
مصنوعی |
dummies |
مصنوعی |
man made |
مصنوعی |
postiche |
مصنوعی |
man-made |
مصنوعی |
sophisticated |
مصنوعی |
synthetic |
مصنوعی |
artificial |
مصنوعی |