Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
seaworthy
اماده دریا
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
sea bed
کف دریا
mere
دریا
merest
دریا
bree
دریا
d.j.'s locker
ته دریا
saltwater
اب دریا
sea froth
کف دریا
sea foam
کف آب دریا
sea foam
کف دریا
ground
کف دریا
cuttlebone
کف دریا
cuttle bone
کف دریا
sepiolite
کف دریا
benthos
ته دریا
at sea
در دریا
high tide
مد دریا
channels
دریا
high tides
مد دریا
channelled
دریا
overboard
در دریا
channeling
دریا
channeled
دریا
seabed
کف دریا
floods
رو د دریا
flooded
رو د دریا
asea
به دریا
asea
در دریا
the wave
دریا
flood
رو د دریا
acajou
دریا
the deep
دریا
waterscape
اب دریا
the blue
دریا
channel
دریا
lough
اب دریا
seas
دریا
sea
دریا
high water line
خط مد دریا
holm
دریا
main
دریا
meerschaum
کف دریا
meerscham
کف دریا
high water
مد دریا
on the sea
دریا
beach foam
کف آب دریا
ocean foam
کف آب دریا
spume
کف آب دریا
provided
اماده
supply
اماده
in store
اماده
accoutrements
اماده
ready made
اماده
ready-made
اماده
in kelter
اماده
in gear
اماده
in full fig
اماده
in form
اماده
readying
اماده
supplying
اماده
freshest
اماده
fresh-
اماده
yare
اماده
yoi
اماده
ablest
اماده
abler
اماده
equipped
اماده
lief
اماده
readied
اماده
supplied
اماده
fresh
اماده
accoutred
اماده
prompted
اماده
stocked
اماده
in the saddle
اماده
stock
اماده
prompt
اماده
prompts
اماده
readies
اماده
handy
اماده
handier
اماده
minded
اماده
susceptible
اماده
setting up
اماده
ready
اماده
sets
اماده
handiest
اماده
set
اماده
sand
شن کرانه دریا
shore
ساحل دریا
sands
شن کرانه دریا
waterside
کنار دریا
shore
کنار دریا
shores
کنار دریا
the sea was lulled
دریا ساکت شد
thalassophobia
دریا هراسی
sea going
باب دریا
sea-going
باب دریا
briny
مثل اب دریا
shipper
دریا نورد
the waves of the sea
امواج دریا
ocean bound
رهشپار دریا
seabed
بستر دریا
the waves of the sea
خیزابهای دریا
shores
ساحل دریا
the lid of a kettle
دریا سر کتلی
sailor
دریا نورد
mal de mer
ناخوشی دریا
chlorinity
غلظت اب دریا
by water
از راه دریا
by sea
ازراه دریا
sea anchor
لنگر دریا
sea bed
بستر دریا
sea board
کناره دریا
bottom bounce
انعکاس از کف دریا
sea born
زاده دریا
bay salt
نمک دریا
sea coast
کرانه دریا
sea coast
ساحل دریا
sea cock
شیر دریا
anchor ice
یخهای کف دریا
sailer
دریا نورد
dead in the water
متوقف در دریا
maldemer
ناخوشی دریا
man overboard
ادم به دریا
marine transgression
پیشروی دریا
marooner
دریا زن غارتگر
naval aviation
هوا دریا
holding ground
گیرایی کف دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
on shore winds
دریا باد
out bound
رهسپار دریا
oversea
انطرف دریا
poseidon
خدای دریا
davy jones
جنی دریا
datum level
سطح اب دریا
sea duty
خدمت دریا
sea girt
دریا بست
sea purse
گرداب دریا
foreshore
کنار دریا
seagoer
دریا نورد
seasickness
دریا زدگی
shipman
دریا نورد
seagoing
دریا پیما
seagoing
دریا نورد
seapuss
گرداب دریا
seaward
بسوی دریا
seaway
دریا راه
strands
کنار دریا
strand
کنار دریا
coasts
کنار دریا
coast
کنار دریا
seagirt
محاط دریا
foreshores
کنار دریا
sea shore
کرانه دریا
sea sickness
دریا گرفتگی
sea state
حالت دریا
sea state
وضعیت دریا
sea water damage
خسارت اب دریا
seaborne
دریا برد
outbound
رهسپار دریا
voyages
سفر دریا
voyage
سفر دریا
seacoast
ساحل دریا
seacoast
دریا کنار
seacraft
دریا نوردی
seafolk
دریا نوردان
sailors
دریا نورد
sea breezes
نسیم دریا
sea level
سطح دریا
cog in the machine
<idiom>
قطرهای از دریا
seaside
دریا کنار
seaboard
کرانه دریا
high tide
حداکثر مد دریا
seaboards
کرانه دریا
low water
پس رفت اب دریا
risk
دل به دریا زدن
upcountry
دور از دریا
seabirds
مرغ دریا
two star
دریا دار
seaports
دریا بندر
pelagic
ساکن دریا
waterscape
منظره اب دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com