Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English
Persian
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
Other Matches
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
to fit with
اماده کردن برای
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
fit to work
اماده برای کارکردن
prompt to go
اماده برای رفتن
on offer
اماده برای فروش
ready to die
اماده برای مرگ
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
batted
گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
bat
گل اماده برای کوزه گری
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
bats
گل اماده برای کوزه گری
cover
اماده برای برگرداندن توپ
covers
اماده برای برگرداندن توپ
on guard
اماده برای دفاع باشید
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
up and running
اماده برای عملیات کامل
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
disposition
استقرار یکانها و اماد درمنطقه
combat jump
پرش با چتر درمنطقه دشمن
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
safe conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conduct
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
flat pass
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
equatorial
استوایی
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
tropic range
دامنه استوایی
tropical cyclone
چرخه استوایی
tropics
مناطقگرمسیری استوایی
equatorial bond
پیوند استوایی
Equator
ناحیه استوایی
sub-tropical
زیر استوایی
equatorial tides
جذر و مد استوایی
equatorial satellite
ماهواره استوایی
subtropics
زیر استوایی
equatorial coordinates
مختصات استوایی
tropical
منطقه استوایی
equatorial telescospe
وربین استوایی
equatorial climate
اقلیم استوایی
tropical year
سال استوایی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
equatorial quantum number
عدد کوانتومی استوایی
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
Equatorial Guinea
کشور گینهی استوایی
doldrums
منطقه ارامگان استوایی
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to cut out
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
harness
اماده کردن
make ready
اماده کردن
to string up
اماده کردن
supply
اماده کردن
setting up
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
draft
اماده کردن
accommodated
اماده کردن
drafted
اماده کردن
to pickle a rod for
اماده کردن
supplying
اماده کردن
drafts
اماده کردن
harnessed
اماده کردن
harnessing
اماده کردن
prepares
اماده کردن
prime
اماده کردن
readied
اماده کردن
readies
اماده کردن
ready
اماده کردن
readying
اماده کردن
set
اماده کردن
sets
اماده کردن
provide
اماده کردن
confect
اماده کردن
provides
اماده کردن
prepare
اماده کردن
get ready
اماده کردن
preparations
اماده کردن
preparing
اماده کردن
preparation
اماده کردن
pre treatment
اماده کردن
supplied
اماده کردن
belay
اماده کردن
unlimber
اماده کردن
primes
اماده کردن
primed
اماده کردن
outfits
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
polywag
دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
knock-up
سردستی اماده کردن
fitting out
اماده کردن ناو
set up
اماده تیراندازی کردن
forearm
قبلا اماده کردن
gear
کردن اماده کارکردن
forearms
قبلا اماده کردن
do up
اماده استفاده کردن
knock up
سردستی اماده کردن
trains
اماده کردن اسب
gears
کردن اماده کارکردن
knock-ups
سردستی اماده کردن
trained
اماده کردن اسب
forespeak
قبلا اماده کردن
train
اماده کردن اسب
geared
کردن اماده کارکردن
sensate
اماده پذیرش حس احساس کردن
spots
کشف کردن اماده پرداخت
get ready
اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself
خودرا اماده یا مجهز کردن
snow farming
اماده کردن پیست اسکی
spot
کشف کردن اماده پرداخت
to study up
خود را اماده امتحانات کردن
make ready
اماده شدن حاضر کردن
make
درست کردن ساختن اماده کردن
redact
اماده چاپ کردن تحریر کردن
to wind up
کوک کردن اماده کردن گلوله
preparing
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up
جمع اوری کردن اماده کردن
prepare
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes
درست کردن ساختن اماده کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
touchdowns
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdown
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
roadworthy
اماده مسافرت قابل سفر کردن
edited
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshal
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edit
اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshalled
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
enarm
مسلح شدن اماده کارزار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com