English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
gird اماده کردن محکم کردن
Other Matches
braced بابست محکم کردن محکم بستن
brace بابست محکم کردن محکم بستن
peg میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
pegs میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
to cut out بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
solidify سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidified سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
rivet پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
solidifying سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
rivets پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
riveted پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
solidifies سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
riveting پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
outfit سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up جمع اوری کردن اماده کردن
make درست کردن ساختن اماده کردن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
redact اماده چاپ کردن تحریر کردن
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
cadging محکم کردن باربری کردن
reinforce مستحکم کردن محکم کردن
reinforces مستحکم کردن محکم کردن
cadges محکم کردن باربری کردن
fixes نصب کردن محکم کردن
cadged محکم کردن باربری کردن
fixate محکم کردن متمرکز کردن
cadge محکم کردن باربری کردن
fix نصب کردن محکم کردن
list شیار کردن اماده کردن
dight اماده کردن مجهز کردن
strengthens محکم کردن
reinforces محکم کردن
take up <idiom> محکم کردن
brace محکم کردن
chock محکم کردن
tightens محکم کردن
strengthened محکم کردن
rivet محکم کردن
riveting محکم کردن
clinching محکم کردن
riveted محکم کردن
tightening محکم کردن
clinched محکم کردن
clinch محکم کردن
tightened محکم کردن
clinches محکم کردن
rivets محکم کردن
to make fast محکم کردن
crimping محکم کردن
fasten محکم کردن
to make good محکم کردن
braced محکم کردن
fastened محکم کردن
tighten محکم کردن
stakes محکم کردن
mount محکم کردن
spoke محکم کردن
spokes محکم کردن
house محکم کردن
housed محکم کردن
clamped محکم کردن
houses محکم کردن
clamping محکم کردن
stake محکم کردن
clamps محکم کردن
fastens محکم کردن
staked محکم کردن
make tight محکم کردن
clamp محکم کردن
mounts محکم کردن
rigidify محکم کردن
consolidate محکم کردن
strengthen محکم کردن
consolidates محکم کردن
set taut محکم کردن
consolidating محکم کردن
reinforce محکم کردن
harnessed اماده کردن
primes اماده کردن
sets اماده کردن
unlimber اماده کردن
supplied اماده کردن
set اماده کردن
supply اماده کردن
make ready اماده کردن
harnessing اماده کردن
provide اماده کردن
primed اماده کردن
belay اماده کردن
provides اماده کردن
setting up اماده کردن
supplying اماده کردن
harness اماده کردن
preparing اماده کردن
prepare اماده کردن
readied اماده کردن
draft اماده کردن
readies اماده کردن
accommodates اماده کردن
to pickle a rod for اماده کردن
prepares اماده کردن
to string up اماده کردن
readying اماده کردن
preparation اماده کردن
drafts اماده کردن
pre treatment اماده کردن
confect اماده کردن
drafted اماده کردن
preparations اماده کردن
accommodated اماده کردن
prime اماده کردن
get ready اماده کردن
ready اماده کردن
steeled مانندفولاد محکم کردن
steeling مانندفولاد محکم کردن
mortise باکام محکم کردن
steels مانندفولاد محکم کردن
tightens محکم کردن فشردن
girt با تنگ محکم کردن
to fast off باگره محکم کردن
gib باقلاب محکم کردن
mortice باکام محکم کردن
steel مانندفولاد محکم کردن
pin باسنجاق محکم کردن
tightening محکم کردن فشردن
tightened محکم کردن فشردن
crimping باپیچاندن محکم کردن
tighten محکم کردن فشردن
pinned باسنجاق محکم کردن
o peg down با میخ محکم کردن
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution . محکم کاری کردن
hang up <idiom> حفاظ ،محکم کردن
pinning باسنجاق محکم کردن
forearms قبلا اماده کردن
knock-ups سردستی اماده کردن
gears کردن اماده کارکردن
gear کردن اماده کارکردن
set up اماده تیراندازی کردن
forearm قبلا اماده کردن
to fit with اماده کردن برای
do up اماده استفاده کردن
geared کردن اماده کارکردن
trained اماده کردن اسب
train اماده کردن اسب
trains اماده کردن اسب
knock up سردستی اماده کردن
forespeak قبلا اماده کردن
fitting out اماده کردن ناو
knock-up سردستی اماده کردن
planish با چکش محکم وصاف کردن
hugging بغل کردن محکم گرفتن
hugged بغل کردن محکم گرفتن
hug بغل کردن محکم گرفتن
latch بوسیله کلون محکم کردن
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
to tighten محکم کردن [با میخ و چکش]
cleat باگوه و گیره محکم کردن
hugs بغل کردن محکم گرفتن
bands تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
tee off اغاز کردن محکم زدن
wedge [محکم کردن اتصالان با گوه]
band تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
forthcomming اماده برای ارائه کردن
spot کشف کردن اماده پرداخت
spots کشف کردن اماده پرداخت
make ready اماده شدن حاضر کردن
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
to study up خود را اماده امتحانات کردن
snow farming اماده کردن پیست اسکی
to provide oneself خودرا اماده یا مجهز کردن
get ready اماده شدن حاضر کردن
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
buttoned تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoning تکمه زدن باتکمه محکم کردن
marshal در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
marshalled در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edit اماده چاپ کردن تغییر دادن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com