English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
Other Matches
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
readiness اماده باش امادگی
preparation امادگی اماده سازی
preparations امادگی اماده سازی
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
to fit with اماده کردن برای
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
forthcomming اماده برای ارائه کردن
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
accessibility امادگی برای پذیرایی
ingenuity امادگی برای اختراع
distensibility امادگی برای بادکردن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
married accommodation جا برای مردم متاهل
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
prompt to go اماده برای رفتن
ready to die اماده برای مرگ
on offer اماده برای فروش
fit to work اماده برای کارکردن
oyster bar میخانهای که صدف برای مردم می اورند
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
cover اماده برای برگرداندن توپ
covers اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry برای هر رویدادی اماده بودن
to stand in the gap برای دفاع اماده بودن
to prepare for war برای جنگ اماده شدن
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
bat گل اماده برای کوزه گری
up and running اماده برای عملیات کامل
coverings اماده برای برگرداندن توپ
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
batted گل اماده برای کوزه گری
on guard اماده برای دفاع باشید
bats گل اماده برای کوزه گری
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
consolidation psychological operation عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
civil affairs امور غیرنظامیان
civilian preparedness for war بسیج غیرنظامیان
addresses اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers اماده شدن برای دریافت توپ
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
cover اماده شدن برای دریافت توپ
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
addressed اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
colony موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم [مانند زندان]
liberty civil ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
utilitarianism بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
calling سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
american civilian internee information قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
to cut out بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
to string up اماده کردن
confect اماده کردن
draft اماده کردن
supply اماده کردن
supplying اماده کردن
readies اماده کردن
primes اماده کردن
readying اماده کردن
drafts اماده کردن
drafted اماده کردن
ready اماده کردن
readied اماده کردن
provides اماده کردن
make ready اماده کردن
accommodates اماده کردن
pre treatment اماده کردن
preparation اماده کردن
to pickle a rod for اماده کردن
supplied اماده کردن
provide اماده کردن
accommodated اماده کردن
set اماده کردن
prepares اماده کردن
sets اماده کردن
setting up اماده کردن
get ready اماده کردن
belay اماده کردن
harnessed اماده کردن
harnessing اماده کردن
preparations اماده کردن
unlimber اماده کردن
preparing اماده کردن
harness اماده کردن
prepare اماده کردن
primed اماده کردن
prime اماده کردن
outfit سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
do up اماده استفاده کردن
knock up سردستی اماده کردن
knock-ups سردستی اماده کردن
forearm قبلا اماده کردن
fitting out اماده کردن ناو
gear کردن اماده کارکردن
set up اماده تیراندازی کردن
trains اماده کردن اسب
trained اماده کردن اسب
forearms قبلا اماده کردن
train اماده کردن اسب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com