English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (6 milliseconds)
English Persian
disposition امادگی
qualification امادگی
susceptibility امادگی
preparation امادگی
preparations امادگی
cover امادگی
coverings امادگی
covers امادگی
preparedness امادگی
conditioning امادگی
form امادگی
formed امادگی
forms امادگی
penchant امادگی
readiness امادگی
kelter امادگی
kelter or kilter امادگی
predispostion امادگی
proneness امادگی
tautness امادگی
Other Matches
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
law of readiness قانون امادگی
erg 2- امادگی ذاتی
peak up در اوج امادگی
state of alert وضعیت امادگی
work out تمرین امادگی
training camp اردوی امادگی
unreadiness عدم امادگی
condition of readiness شرایط امادگی
combat readiness امادگی رزمی
half way houses خانههای امادگی
indisposedness عدم امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
preparatory interval دوره امادگی
liability to disease تعهد امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
reading readiness امادگی خواندن
second degree of readiness امادگی درجه دو
operational readiness امادگی عملیاتی
insusceptibility عدم امادگی
physical fitness امادگی جسمانی
hottest امادگی کامل
preparatory school اموزشگاه امادگی
indisposition عدم امادگی
reconditioning تجدید امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
readiness امادگی رزمی
indispositions عدم امادگی
vigilance امادگی چالاکی
hot امادگی کامل
peripheral دوره امادگی
availability زمان امادگی
hotter امادگی کامل
accessibility امادگی برای پذیرایی
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
level of readiness سطح امادگی رزمی
preparations امادگی اماده سازی
preparation امادگی اماده سازی
peripheral course دوره امادگی نظامی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
lurching امادگی شکست فاحش
lurches امادگی شکست فاحش
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
ingenuity امادگی برای اختراع
lurch امادگی شکست فاحش
school readiness امادگی ورود به مدرسه
readiness category نوع امادگی رزمی
distensibility امادگی برای بادکردن
readiness category درجه امادگی رزمی
lurched امادگی شکست فاحش
readiness اماده باش امادگی
data set ready امادگی مجموعه داده ها
data terminal ready امادگی ترمینال داده
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
combat ready دارای امادگی رزمی
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
habilitation لباس پوشاندن امادگی
flyable dud بدون امادگی رزمی
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com