English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
Other Matches
distensibility امادگی برای بادکردن
ingenuity امادگی برای اختراع
accessibility امادگی برای پذیرایی
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
submers دراب فروبردن
waded دراب راه رفتن
emulsioned ذرات چربی دراب
emulsion ذرات چربی دراب
soak دراب فرو بردن
trim موقعیت قایق دراب
trims موقعیت قایق دراب
trimmest موقعیت قایق دراب
wading دراب راه رفتن
natant شناور یامتحرک دراب
soaks دراب فرو بردن
emulsioning ذرات چربی دراب
wades دراب راه رفتن
to bring grist to the mill نان دراب دارد
wade دراب راه رفتن
emulsions ذرات چربی دراب
souse دراب غوطه ورشدن
stagnicolous زندگی کننده دراب راکد
sloshing دراب چلپ وچلوپ کردن
there is nothing like leather هر که نقش خویشتن بیند دراب
trim موقعیت تخته موج دراب
bleb حباب هوا دراب یاشیشه
trimmest موقعیت تخته موج دراب
trims موقعیت تخته موج دراب
slosh دراب چلپ وچلوپ کردن
sloshes دراب چلپ وچلوپ کردن
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
submerged دراب فرو بردن زیر اب کردن
mountains influnce climate کوه دراب و هوا تاثیر دارد
submerge دراب فرو بردن زیر اب کردن
kill devil طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
submerging دراب فرو بردن زیر اب کردن
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
submerges دراب فرو بردن زیر اب کردن
catamaran نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
catamarans نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
dowses دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
ducks and drakes پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
conditioning امادگی
coverings امادگی
cover امادگی
formed امادگی
preparation امادگی
penchant امادگی
susceptibility امادگی
form امادگی
forms امادگی
readiness امادگی
kelter or kilter امادگی
kelter امادگی
predispostion امادگی
covers امادگی
disposition امادگی
proneness امادگی
preparedness امادگی
tautness امادگی
preparations امادگی
qualification امادگی
training camp اردوی امادگی
liability to disease تعهد امادگی
second degree of readiness امادگی درجه دو
insusceptibility عدم امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
vigilance امادگی چالاکی
availability زمان امادگی
law of readiness قانون امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
erg 2- امادگی ذاتی
hotter امادگی کامل
hottest امادگی کامل
readiness امادگی رزمی
unreadiness عدم امادگی
half way houses خانههای امادگی
reading readiness امادگی خواندن
preparatory interval دوره امادگی
peripheral دوره امادگی
combat readiness امادگی رزمی
condition of readiness شرایط امادگی
work out تمرین امادگی
hot امادگی کامل
physical fitness امادگی جسمانی
reconditioning تجدید امادگی
indisposition عدم امادگی
peak up در اوج امادگی
operational readiness امادگی عملیاتی
indispositions عدم امادگی
indisposedness عدم امادگی
preparatory school اموزشگاه امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
state of alert وضعیت امادگی
data terminal ready امادگی ترمینال داده
school readiness امادگی ورود به مدرسه
readiness category درجه امادگی رزمی
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
readiness category نوع امادگی رزمی
level of readiness سطح امادگی رزمی
lurched امادگی شکست فاحش
data set ready امادگی مجموعه داده ها
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
habilitation لباس پوشاندن امادگی
readiness اماده باش امادگی
lurch امادگی شکست فاحش
preparations امادگی اماده سازی
lurches امادگی شکست فاحش
lurching امادگی شکست فاحش
combat ready دارای امادگی رزمی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
peripheral course دوره امادگی نظامی
preparation امادگی اماده سازی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
flyable dud بدون امادگی رزمی
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
dabbled دراب شلپ شلپ کردن
dabbles دراب شلپ شلپ کردن
dabbling دراب شلپ شلپ کردن
dabble دراب شلپ شلپ کردن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com