English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
Other Matches
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
kelter or kilter امادگی
penchant امادگی
tautness امادگی
forms امادگی
formed امادگی
form امادگی
disposition امادگی
readiness امادگی
proneness امادگی
predispostion امادگی
kelter امادگی
preparation امادگی
conditioning امادگی
preparedness امادگی
susceptibility امادگی
qualification امادگی
preparations امادگی
covers امادگی
cover امادگی
coverings امادگی
peak up در اوج امادگی
reading readiness امادگی خواندن
law of readiness قانون امادگی
liability to disease تعهد امادگی
preparatory interval دوره امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
operational readiness امادگی عملیاتی
hotter امادگی کامل
physical fitness امادگی جسمانی
hot امادگی کامل
peripheral دوره امادگی
work out تمرین امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
reconditioning تجدید امادگی
indisposition عدم امادگی
unreadiness عدم امادگی
indispositions عدم امادگی
preparatory school اموزشگاه امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
training camp اردوی امادگی
state of alert وضعیت امادگی
readiness امادگی رزمی
availability زمان امادگی
second degree of readiness امادگی درجه دو
hottest امادگی کامل
insusceptibility عدم امادگی
vigilance امادگی چالاکی
indisposedness عدم امادگی
combat readiness امادگی رزمی
condition of readiness شرایط امادگی
erg 2- امادگی ذاتی
half way houses خانههای امادگی
readiness اماده باش امادگی
ingenuity امادگی برای اختراع
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
peripheral course دوره امادگی نظامی
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
lurching امادگی شکست فاحش
lurches امادگی شکست فاحش
combat ready دارای امادگی رزمی
lurched امادگی شکست فاحش
habilitation لباس پوشاندن امادگی
readiness category نوع امادگی رزمی
distensibility امادگی برای بادکردن
lurch امادگی شکست فاحش
accessibility امادگی برای پذیرایی
school readiness امادگی ورود به مدرسه
flyable dud بدون امادگی رزمی
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
data set ready امادگی مجموعه داده ها
preparations امادگی اماده سازی
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
level of readiness سطح امادگی رزمی
data terminal ready امادگی ترمینال داده
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
readiness category درجه امادگی رزمی
preparation امادگی اماده سازی
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
operating level سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to take a wife زن گرفتن
disesteem کم گرفتن
detracts گرفتن
inclasp در بر گرفتن
blind گرفتن
to station oneself جا گرفتن
blinded گرفتن
situates جا گرفتن
situating جا گرفتن
grab گرفتن
reoccupy از سر گرفتن
catch گرفتن
detract گرفتن
detracted گرفتن
detracting گرفتن
to shut off را گرفتن
blinds گرفتن
devest گرفتن
to take fast hold of گرفتن
tithe ده یک گرفتن از
tithes ده یک گرفتن از
lay to heart به دل گرفتن
capture گرفتن
deglutinate گرفتن
adeem پس گرفتن
captures گرفتن
capturing گرفتن
infold در بر گرفتن
obturate گرفتن
holds گرفتن
despumate کف گرفتن از
corks گرفتن
raclaim پس گرفتن
cork گرفتن
indwell جا گرفتن
hold گرفتن
to take one's stand جا گرفتن
to get at گرفتن
situate جا گرفتن
get at گرفتن
catch on گرفتن
withdrawal پس گرفتن
to catch a fly بل گرفتن
to catch on گرفتن
encumber گرفتن
encumbered گرفتن
encumbering گرفتن
to draw back پس گرفتن
to call back پس گرفتن
to put a stop to را گرفتن
to bring to a stop را گرفتن
grabs گرفتن
grabbing گرفتن
to addict oneself خو گرفتن
grabbed گرفتن
overtakes گرفتن
overtaken گرفتن
overtake گرفتن
to begin again از سر گرفتن
encumbers گرفتن
false grip گرفتن
to hunt out گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com