English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
physical fitness امادگی عمومی جسمانی
Other Matches
physical fitness امادگی جسمانی
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
carnal جسمانی
corporeal جسمانی
physical جسمانی
fleshly جسمانی
temporal جسمانی زمانی
incorporates غیر جسمانی
incorporate غیر جسمانی
physical movement حرکت جسمانی
somatization جسمانی کردن
fleshpots راحتی جسمانی
incorporating غیر جسمانی
physical handicap معلولیت جسمانی
materials مادی جسمانی
outworld دنیای جسمانی
corporeality جسمانی بودن
corporality هستی جسمانی تن
material مادی جسمانی
physical مادی جسمانی
marasmus پژمردگی جسمانی
in the f. بصورت جسمانی
bodily harm صدمه جسمانی
earthen مادی جسمانی
bodily واقعا جسمانی
worldly جسمانی مادی
sentience حساسیت جسمانی
sensuousness پیروی جسمانی
fleshpot لذایذ جسمانی
sensual شهوانی جسمانی
air defense readiness وضعیت امادگی پدافند هوایی امادگی پدافند هوایی
rough up <idiom> حمله وصدمه جسمانی
physical aptitude test ازمون استعداد جسمانی
physical anthropology انسان شناسی جسمانی
substantiate ماهیت جسمانی دادن به
anthropometry انسان سنجی جسمانی
carnally بطور جسمانی یا شهوانی
the outward man ادم جسمانی جسم
dysaesthesia اختلال حواس جسمانی
stress تنش جسمانی- روانی
stresses تنش جسمانی- روانی
stressing تنش جسمانی- روانی
substantiated ماهیت جسمانی دادن به
substantiates ماهیت جسمانی دادن به
tussle مسابقه جسمانی کشمکش
sensuous مبنی بر لذات جسمانی
incarnate دارای شکل جسمانی
profaneness وابستگی بچیزهای جسمانی
tussling مسابقه جسمانی کشمکش
sensuously مبنی بر لذات جسمانی
substantiating ماهیت جسمانی دادن به
tussles مسابقه جسمانی کشمکش
somatization disorder اختلال جسمانی کردن
tussled مسابقه جسمانی کشمکش
somatoform disorder اختلال جسمانی شکل
infantilism کندی رشد جسمانی وعقلانی
habitus وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
hard as nails <idiom> ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
zombiism اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
covers امادگی
cover امادگی
susceptibility امادگی
coverings امادگی
penchant امادگی
forms امادگی
formed امادگی
form امادگی
conditioning امادگی
preparedness امادگی
readiness امادگی
kelter امادگی
kelter or kilter امادگی
disposition امادگی
preparations امادگی
proneness امادگی
tautness امادگی
predispostion امادگی
preparation امادگی
qualification امادگی
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
hot امادگی کامل
erg 2- امادگی ذاتی
peak up در اوج امادگی
condition of readiness شرایط امادگی
availability زمان امادگی
hottest امادگی کامل
hotter امادگی کامل
reading readiness امادگی خواندن
combat readiness امادگی رزمی
preparatory interval دوره امادگی
vigilance امادگی چالاکی
readiness امادگی رزمی
reconditioning تجدید امادگی
third degree of readiness امادگی درجه سه
indispositions عدم امادگی
medical fitness امادگی پزشکی
liability to disease تعهد امادگی
indisposedness عدم امادگی
state of alert وضعیت امادگی
indisposition عدم امادگی
half way houses خانههای امادگی
peripheral دوره امادگی
training camp اردوی امادگی
unreadiness عدم امادگی
preparatory schools اموزشگاه امادگی
second degree of readiness امادگی درجه دو
insusceptibility عدم امادگی
work out تمرین امادگی
preparatory school اموزشگاه امادگی
law of readiness قانون امادگی
operational readiness امادگی عملیاتی
combat ready دارای امادگی رزمی
lurch امادگی شکست فاحش
level of readiness سطح امادگی رزمی
lurched امادگی شکست فاحش
lurches امادگی شکست فاحش
lurching امادگی شکست فاحش
operational performance category امادگی عملیاتی از طبقه
data set ready امادگی مجموعه داده ها
preparation امادگی اماده سازی
readiness category نوع امادگی رزمی
readiness category درجه امادگی رزمی
fourth degree of readiness امادگی درجه چهار
data terminal ready امادگی ترمینال داده
peripheral course دوره امادگی نظامی
ingenuity امادگی برای اختراع
distensibility امادگی برای بادکردن
operational performance category طبقه امادگی عملیاتی
school readiness امادگی ورود به مدرسه
flyable dud بدون امادگی رزمی
habilitation لباس پوشاندن امادگی
readiness اماده باش امادگی
preparations امادگی اماده سازی
condition of readiness وضعیت امادگی رزمی
accessibility امادگی برای پذیرایی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
sight read بدون امادگی قبلی اجراکردن
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
sight-read بدون امادگی قبلی اجراکردن
reagency امادگی برای واکنش یا معرفی
teachability امادگی جهت یاد گرفتن
sight-reading بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-reads بدون امادگی قبلی اجراکردن
fluctuability امادگی برای بالاوپایین رفتن
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
haemophillia امادگی بخون رفتن زیاد
insuperability عدم امادگی برای از میان برداشتن
flight readiness firing ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
communicativeness امادگی برای رساندن خبر پرگویی
ready solubility in water امادگی برای زودحل شدن دراب
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
removability ناپایداری امادگی برای برداشته شدن
inseparability عدم امادگی برای جدا شدن
irresponsiveness عدم امادگی برای پاسخ دادن
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
mission ready اعلام امادگی هواپیما برای پرواز
army ready material program برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
materiel readiness میزان امادگی جنگ افزارها وتجهیزات
inerrability معصومیت عدم امادگی برای خطاکردن
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
dtr Ready Terminal Data امادگی ترمینال داده
inductility عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
impulsiveness امادگی برای کار کردن یا نیروی انی
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
condensability قابلیت انقباض یاتکثیف-امادگی برای منقبض شدن
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
put and take fishing انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
lysenkoism نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
contractibility قابلیت انقباض- امادگی برای جمع شدن یاکوچک شدن
record کلیدی در دستگاه ضبط کننده برای بیان امادگی ضبط سیگنال ها روی رسانه
availability میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
the public voice عمومی
widest عمومی
wide عمومی
wider عمومی
generic عمومی
common user عمومی
hackneyed عمومی
rife عمومی
ecumenic عمومی
popular عمومی
general porpose عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com