English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
vital statistics امار حیاتی
Search result with all words
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
Other Matches
combat essential اقلام رزمی حیاتی حیاتی در رزم
vitalistic خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
vitalist خاصیت حیاتی قدرت حیاتی
critical facility تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
censuses امار
census امار
statistics امار
mathematical statistics امار ریاضی
necrology امار متوفیات
inferential statistics امار استنباطی
quantum statistics امار کوانتومی
records available امار دردست
statistician امار شناس
bureaus of census اداره امار
census of production امار سرشماری
descriptive statistics امار تشریحی
descriptive statistics امار توصیفی
demography امار نگاری
statisticians امار شناس
statistically از روی امار
statistics شاخص امار
bose einstein statistics امار بوز- اینشتین
einstein bose statistics امار بوز- اینشتین
utilization statistics امار بهره وری
time series data امار سریهای زمانی
fermi dirac statictics امار فرمی- دیراک
general information data اطلاعات و امار عمومی
multivariate statistics امار چند متغیری
plant records امار تجهیزات کارگاه
vital statistics امار ثبت احوال
vital statistics امار مربوط به زندگی
demographer متخصص امار گیری مردم
natimortality امار مرده زاییده شدگان
census office اداره امار و ثبت احوال
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
randomize بصورت امار تصادفی نشان دادن
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
census of production امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
chart of attributes جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
essential <adj.> حیاتی
triphibious سه حیاتی
triphibian سه حیاتی
vital حیاتی
inevitable <adj.> حیاتی
essentials حیاتی
essential حیاتی
substantive [essential] <adj.> حیاتی
quintessential <adj.> حیاتی
major <adj.> حیاتی
of vital importance حیاتی
unalienable <adj.> حیاتی
unalterable <adj.> حیاتی
inalienable <adj.> حیاتی
absolute <adj.> حیاتی
vital <adj.> حیاتی
biotic حیاتی
indispensable <adj.> حیاتی
econometrics کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
vital ground زمین حیاتی
vital index شاخص حیاتی
oeuvre کار حیاتی
vital interest مصلحت حیاتی
vital necessity ضرورت حیاتی
vitalism حیاتی نگری
urgent priority تقدم حیاتی
vital capacity فرفیت حیاتی
vital capacity گنجایش حیاتی
vital area منطقه حیاتی
vital force نیروی حیاتی
elanvital نیروی حیاتی
lifeblood خون حیاتی
critical intelligence اطلاعات حیاتی
essential supply اماد حیاتی
vital statistics امارهای حیاتی
stamina نیروی حیاتی
biogeography جغرافیای حیاتی
homeostasis تعادل حیاتی
vitality نیروی حیاتی
critical حیاتی بحرانی
biocatalyst کاتالیزورهای حیاتی
lifeblood نیروی حیاتی
lebensraum فضای حیاتی
elanvital نشاط حیاتی
life zone منطقه حیاتی
biogeographic مربوط به جغرافیای حیاتی
critical materials اقلام حیاتی و مهم
emergencies غیر منتظره حیاتی
emergency غیر منتظره حیاتی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
keyitem اقلام ضروری و حیاتی
vivacity نشاط نیروی حیاتی
vitals اعضای حیاتی و موثربدن
mission essential حیاتی از نظر انجام ماموریت
urgency of need حیاتی بودن احتیاج به اماد
sensitive حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
vital area منطقه حیاتی پدافند هوایی
essential item list فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
capital قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
life cycle مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
parabiosis برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
mastered نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
masters نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
estrogen ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
master نوار مغناطیسی که حاوی تمام توابع حیاتی سیستم عامل است
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
privilege ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemical مربوط به شیمی حیاتی یازیست شیمی
critical item اقلام حیاتی اقلام مهم
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com