English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English Persian
demography امار نگاری
Other Matches
vital statistics امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
pictography تصویر نگاری رمز نگاری
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
statistics امار
census امار
censuses امار
quantum statistics امار کوانتومی
records available امار دردست
bureaus of census اداره امار
vital statistics امار حیاتی
census of production امار سرشماری
descriptive statistics امار تشریحی
necrology امار متوفیات
statistician امار شناس
inferential statistics امار استنباطی
descriptive statistics امار توصیفی
mathematical statistics امار ریاضی
statisticians امار شناس
statistically از روی امار
statistics شاخص امار
general information data اطلاعات و امار عمومی
vital statistics امار مربوط به زندگی
vital statistics امار ثبت احوال
bose einstein statistics امار بوز- اینشتین
einstein bose statistics امار بوز- اینشتین
multivariate statistics امار چند متغیری
plant records امار تجهیزات کارگاه
time series data امار سریهای زمانی
utilization statistics امار بهره وری
fermi dirac statictics امار فرمی- دیراک
natimortality امار مرده زاییده شدگان
census office اداره امار و ثبت احوال
demographer متخصص امار گیری مردم
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
randomize بصورت امار تصادفی نشان دادن
chart of attributes جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
census of production امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
econometrics کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
monographs تک نگاری
arteriography رگ نگاری
hydrography اب نگاری
reticulum نگاری
hydrographic اب نگاری
monograph تک نگاری
angiography رگ نگاری
scientific socialism بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
macrography بزرگ نگاری
myography عضله نگاری
letter writer نامه نگاری
hydrographic مربوط به اب نگاری
hydrographic نقشه اب نگاری
hydrography علم اب نگاری
spectrography بیناب نگاری
leetter writing نامه نگاری
oceanpgraphy اقیانوس نگاری
ethnographic <adj.> قوم نگاری
psychography روان نگاری
tachygraphy تند نگاری
stylistics سلیس نگاری
spectrography طیف نگاری
sciagraphy سایه نگاری
seismography زلزله نگاری
picture writing تصویر نگاری
pictorial art پیکر نگاری
soleprint انگشت نگاری از پا
oscillography نوسان نگاری
petrography سنگ نگاری
phallography نعوظ نگاری
phonography صدا نگاری
pictography صورت نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
chromatography رنگ نگاری
oceanography اقیانوس نگاری
chronology رخداد نگاری
cranioscopy جمجمه نگاری
crystallography بلور نگاری
chronology وقایع نگاری
cartography نقشه نگاری
cerography موم نگاری
ethnography قوم نگاری
topography مکان نگاری
pornography هرزه نگاری
journalism روزنامه نگاری
arteriography نبض نگاری
cardiography قلب نگاری
demography جمعیت نگاری
dactylagraphy انگشت نگاری
surveyed اب نگاری دریایی
surveys اب نگاری دریایی
electrotype برق نگاری
survey اب نگاری دریایی
topography برجسته نگاری
letter writing نامه نگاری
logging واقعه نگاری
dactyloscopy انگشت نگاری
eco mapping بوم نگاری
data recording داده نگاری
dermatographia پوست نگاری
demography مردم نگاری
uranographic وابسته به اسمان نگاری
seismic method روش زلزله نگاری
notepaper کاغذ نامه نگاری
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
portraiture پیکر نگاری تعریف
newspaper روزنامه نگاری کردن
newspapers روزنامه نگاری کردن
uranographical وابسته به اسمان نگاری
electroretinography برق نگاری شبکیه
electromyography برق نگاری ماهیچه
mental topography مکان نگاری ذهن
electrocardiography قلب نگاری برقی
computed tomography scanning مغز نگاری کامپیوتری
ideographs حروف اندیشه نگاری
finger print department اداره انگشت نگاری
electroencephalography برق نگاری مغز
chromatographic وابسته برنگ نگاری
anecdotal method روش واقعه نگاری
emg برق نگاری ماهیچه
hydrographic chart نقشه اب نگاری دریایی
telegraphic از راه دور نگاری
topography مکان نگاری مساحی
planography نقشه نگاری طراحی
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
diary method روش خاطره نگاری
fosdic دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
uranography عالم شناسی اسمان نگاری
automatics فرم های نامه نگاری
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
automatic فرم های نامه نگاری
nautical chart نقشه دریایی اب نگاری شده
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
stereography طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
electroencephalogram منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است موج نگاری مغز
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com