Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
parosteitis
اماس بافتهای پیرامون استخوان
Other Matches
paranephritis
اماس بافتهای گرداگردگرده
osteitis
اماس استخوان
enostosis
اماس درونی استخوان
periostitis
اماس پوشش یا ضریع استخوان
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
antineuritic
برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
green stick
شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
arach noid
بافتهای نرم و شل
stupa
کلاله بافتهای حصیری
hypoxia
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
histoloysis
تجزیه وتحلیل بافتهای بدن
syynostosis
ترکیب دو استخوان وتکمیل استخوان واحدی
astragalus
استخوان قوزک یا اشتالنگ استخوان کعب
zygoma
استخوان قوس وجنه استخوان گونه
lignocellulose
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی
leukosis
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
histogen
منطقه روشن محدودیا غیر محدودی از بافتهای اولیه
glomerule
خوشه متراکم ازمویرگهای کوچک و بافتهای حیوانی و غیره
lymphmatosis
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
condyle
مهره استخوان- برامدگی استخوان
ischium
استخوان ورک استخوان نشیمنگاهی
periosteum
پوشش استخوان ضریع استخوان
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
ambit
پیرامون
circumferences
پیرامون
perimeters
پیرامون
perimeter
پیرامون
absis
پیرامون
periphery
پیرامون
circumference
پیرامون
peripheries
پیرامون
outlining
پیرامون
outline
پیرامون
outlined
پیرامون
circuity
پیرامون
outlines
پیرامون
outlines
خلاصه پیرامون
outlining
خلاصه پیرامون
periscopes
پیرامون بین
around
پیرامون دراطراف
perimeter
پیرامون محیط
outlined
خلاصه پیرامون
periscope
پیرامون بین
outline
خلاصه پیرامون
circumnavigate
پیرامون پیمودن
perimeters
پیرامون محیط
space current
جریان پیرامون
the four seas
دریاهای پیرامون بریتانیا
have to do with
<idiom>
پیرامون موضوعی بودن
pi
نسبت پیرامون به شعاع دایره
perigynous
واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان
to skirt a camp
از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
occiput
استخوان قمحدوه استخوان پس سر
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
my fancy plays round that idea
خیال من همواره در پیرامون این موضوع سیر میکند
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
pope's eye
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
myelitis
اماس
swellings
اماس
swelling
اماس
inturgescence
اماس
encephalitis
اماس مخ
poking
اماس
poked
اماس
poke
اماس
vulvitis
اماس کس
frost hoil
اماس
lymphdenomia
اماس
lymphangitis
اماس
edema
اماس
tumidity
اماس
double pneumonia
اماس هر دو شش
tumescence
اماس
tumefaction
اماس
dilation
اماس
tuberosity
اماس
phlegmasia
اماس
phrenitis
اماس مخ
pulmonitis
اماس شش
turgidity
اماس
single pneumonia
اماس یک شش
pokes
اماس
inflammation
اماس
neuritis
پی اماس
intumescence
اماس
turgid
اماس دار
fretty
اماس کرده
gastritis
اماس معده
conjunctivitis
اماس ملتحمه
glandular swelling
اماس غدد
cystitis
اماس مثانه
gnathitis
اماس گونه
garget
اماس پستان
brainfever
اماس مغز
carcinoma
اماس سرطانی
ileitis
اماس ایلئون
arteritis
اماس شریان
enteritis
اماس روده
dermatosis
اماس پوست
dactylitis
اماس انگشت
ague cake
اماس اسپرزازنوبه
crystallitis
اماس جلیدیه
antiphlogistic
اماس نشان
blepharitis
اماس پلک
cutitis
اماس زیرپوست
inoma
اماس لیفی
fibroma
اماس لیفی
faucitis
اماس گلو
bunchout
اماس کردن
palpebritis
اماس پلک
enchondroma
اماس غضروفی
swollen
اماس کرده
tonsillitis
اماس لوزه
bronchitis
اماس نایژه
colpitis
اماس مهبل
huff
اماس کردن
colitis
اماس قولون
otitis
اماس گوش
arthritis
اماس مفصل
orchitis
اماس خایه
ophthalmitis
اماس چشم
odontitis
اماس دندان
nephritis
اماس گرده
nasitis
اماس بینی
myositis
اماس ماهیچه
swell
اماس کردن
swelled
اماس کردن
phlogosis
اماس برونی
podarthritis
اماس بندهای پا
hepatitis
اماس کبدی
dermatitis
اماس پوست
turgescent
اماس کننده
turgescence
اماس بادکردگی
tumid
اماس کرده
tracheitis
اماس نای
splenitis
اماس اسپرز
scleritis
اماس صلبیه
salpingitis
اماس شیپور
retinitis
اماس شبکیه
quinsy
اماس چرکدارلوزتین
pyelitis
اماس لگن چه
swells
اماس کردن
hysteritis
اماس زهدان
hydrocile
اماس خایه
intumesce
اماس کردن
intumescent
اماس کننده
tumefactive
اماس دار
metritis
اماس زهدان
intumescent
اماس کرده
keratitis
اماس قرنیه
iritis
اماس عنبیه
lentitis
اماس جلیدیه
parotiditis
اماس غده بناگوشی
gastro enteritis
اماس معده وروده
scrotitis
اماس کیسه خایه
ileitis
اماس روده دراز
housemaid's knee
اماس کاسه زانو
bursitis
اماس کیسههای مفصلی
hyalitis
اماس رطوبت شیشهای
vaginitis
اماس یا ورم مهبل
sylosis
اماس پلک وسفتی
mastitis
اماس غدههای پستان
diaphragmitis
اماس حجاب حاجز
gnathitis
اماس ارواره بالا
his eyes were inflammed
چشمهایش اماس کرد
iritic
دچار اماس عنبیه
iritic
وابسته به اماس عنبیه
endo arterities
اماس درونی شریان
moon blind
دچار اماس نوبتی
endometritis
اماس درونی زهدان
myocarditis
اماس ماهیچه قلب
myomatous
وابسته به اماس ماهیچه
mesenteritis
اماس روده بند
mastoditis
اماس زائده پستانی
fibro chondritis
اماس غضروف لیفی
oophoritis
اماس تخم دان
ophthalmia
اماس چشم رمد
lymphadenitis
اماس غدد لفناوی
duodenitis
اماس روده اثناعشر
laminitis
اماس لایههای حساس
pericarditis
اماس ابشامه قلب
phlegmasia alba dolens
اماس سیاهرگهای نفاسی
diaphragmatitis
اماس حجاب حاجز
deliescence
تحلیل ناگهانی اماس
endocarditis
اماس غشاء درونی دل
pleurisy
اماس شامه ریه
arthritic
مبتلا به اماس مفصل
acromastitis
اماس نوک پستان
tumescent
اماس کرده اماسیده
antiphlogistic
داروی اماس نشان
phlebitic
دچار اماس جدار ورید
external ophthalmia
اماس برونی تخم چشم
excrescency
اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
rhachitis
اماس یا ورم مهره پشت
encephalomyelitis
اماس مغز ونخاع شوکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com