Dictiornary-Farsi | اماس کرده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (3 milliseconds)

English	Persian
swollen	اماس کرده
fretty	اماس کرده
intumescent	اماس کرده
tumid	اماس کرده


Search result with all words

tumescent	اماس کرده اماسیده
Other Matches

antineuritic	برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
appendicitis	اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
scarf joint	جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak	گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.	دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
vulvitis	اماس کس
inturgescence	اماس
lymphdenomia	اماس
dilation	اماس
turgidity	اماس
lymphangitis	اماس
tumidity	اماس
swellings	اماس
swelling	اماس
pulmonitis	اماس شش
single pneumonia	اماس یک شش
phrenitis	اماس مخ
phlegmasia	اماس
neuritis	پی اماس
tuberosity	اماس
tumefaction	اماس
tumescence	اماس
myelitis	اماس
inflammation	اماس
pokes	اماس
encephalitis	اماس مخ
poke	اماس
double pneumonia	اماس هر دو شش
edema	اماس
intumescence	اماس
frost hoil	اماس
poked	اماس
poking	اماس
best gold	تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
osteitis	اماس استخوان
turgid	اماس دار
otitis	اماس گوش
orchitis	اماس خایه
enchondroma	اماس غضروفی
odontitis	اماس دندان
enteritis	اماس روده
nephritis	اماس گرده
cystitis	اماس مثانه
conjunctivitis	اماس ملتحمه
swells	اماس کردن
retinitis	اماس شبکیه
dermatosis	اماس پوست
quinsy	اماس چرکدارلوزتین
pyelitis	اماس لگن چه
dactylitis	اماس انگشت
podarthritis	اماس بندهای پا
ophthalmitis	اماس چشم
phlogosis	اماس برونی
cutitis	اماس زیرپوست
crystallitis	اماس جلیدیه
swelled	اماس کردن
nasitis	اماس بینی
intumesce	اماس کردن
ileitis	اماس ایلئون
hysteritis	اماس زهدان
hydrocile	اماس خایه
gnathitis	اماس گونه
inoma	اماس لیفی
tonsillitis	اماس لوزه
bronchitis	اماس نایژه
glandular swelling	اماس غدد
garget	اماس پستان
antiphlogistic	اماس نشان
arteritis	اماس شریان
fibroma	اماس لیفی
intumescent	اماس کننده
blepharitis	اماس پلک
myositis	اماس ماهیچه
faucitis	اماس گلو
metritis	اماس زهدان
ague cake	اماس اسپرزازنوبه
carcinoma	اماس سرطانی
bunchout	اماس کردن
brainfever	اماس مغز
palpebritis	اماس پلک
lentitis	اماس جلیدیه
keratitis	اماس قرنیه
iritis	اماس عنبیه
colpitis	اماس مهبل
gastritis	اماس معده
swell	اماس کردن
dermatitis	اماس پوست
arthritis	اماس مفصل
hepatitis	اماس کبدی
tracheitis	اماس نای
tumefactive	اماس دار
colitis	اماس قولون
splenitis	اماس اسپرز
huff	اماس کردن
scleritis	اماس صلبیه
salpingitis	اماس شیپور
turgescent	اماس کننده
turgescence	اماس بادکردگی
oophoritis	اماس تخم دان
ophthalmia	اماس چشم رمد
housemaid's knee	اماس کاسه زانو
hyalitis	اماس رطوبت شیشهای
pleurisy	اماس شامه ریه
his eyes were inflammed	چشمهایش اماس کرد
mesenteritis	اماس روده بند
laminitis	اماس لایههای حساس
vaginitis	اماس یا ورم مهبل
moon blind	دچار اماس نوبتی
iritic	وابسته به اماس عنبیه
iritic	دچار اماس عنبیه
myocarditis	اماس ماهیچه قلب
mastoditis	اماس زائده پستانی
mastitis	اماس غدههای پستان
lymphadenitis	اماس غدد لفناوی
ileitis	اماس روده دراز
myomatous	وابسته به اماس ماهیچه
sylosis	اماس پلک وسفتی
acromastitis	اماس نوک پستان
phlegmasia alba dolens	اماس سیاهرگهای نفاسی
endometritis	اماس درونی زهدان
endocarditis	اماس غشاء درونی دل
endo arterities	اماس درونی شریان
duodenitis	اماس روده اثناعشر
deliescence	تحلیل ناگهانی اماس
scrotitis	اماس کیسه خایه
diaphragmatitis	اماس حجاب حاجز
diaphragmitis	اماس حجاب حاجز
bursitis	اماس کیسههای مفصلی
pericarditis	اماس ابشامه قلب
gastro enteritis	اماس معده وروده
antiphlogistic	داروی اماس نشان
arthritic	مبتلا به اماس مفصل
fibro chondritis	اماس غضروف لیفی
gnathitis	اماس ارواره بالا
enostosis	اماس درونی استخوان
parotiditis	اماس غده بناگوشی
paranephritis	اماس بافتهای گرداگردگرده
gingivitis	اماس و التهاب لثه دندان
uteritis	اماس زهدان التهاب رحم
encephalomyelitis	اماس مغز ونخاع شوکی
excrescency	اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
external ophthalmia	اماس برونی تخم چشم
pericarditis	اماس برون شامه قلب
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
parotitic	وابسته به اماس غده بناگوشی
parosteitis	اماس بافتهای پیرامون استخوان
paranephritis	اماس غده روی گرده
arthritic	مربوط به ورم و اماس مفصل
meningitis	اماس پاشام مغز مننژیت
phlebitic	دچار اماس جدار ورید
rachitis	اماس یا ورم مهره پشت
moon blindness	اماس نوبتی در چشم اسب
tumify	اماس کردن متورم ساختن
rhachitis	اماس یا ورم مهره پشت
mallenders	اماس پشت زانوی اسب
malanders	اماس پشت زانوی اسب
periostitis	اماس پوشش یا ضریع استخوان
phlebitic	وابسته به اماس دیواره ورید
parotitic	دچار اماس در غده بنا گوشی
adhesion	اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
laryngitis	اماس خشک نای التهاب حنجره
typhlitis	اماس روده کور ورم اعور
acanthoma	اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
urethritis	اماس مجرای پیشاب ورم مجاری بول
pleurohepatitis	اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
phlogistic	وابسته به اصل اتش مربوط به اماس وتب
phlegmon	اماس بافت اگینی که یکجوران دنبل است
puffed <adj.>	پف کرده
puffy <adj.>	پف کرده
turgid <adj.>	پف کرده
infusions	دم کرده
gelid	یخ کرده
infusion	دم کرده
puffed out <adj.>	پف کرده
beastby	کرده
bouffant	پف کرده
bloat	پف کرده
tumid <adj.>	پف کرده
souffle	پف کرده
puff pastry	پف کرده
off the trail	پی گم کرده
i am 0 rials out of pocket	کرده ام
soufflTs	پف کرده
unconsciously	غش کرده
unconscious	غش کرده
souffles	پف کرده
enrooted	ریشه کرده
puffed out <adj.>	باد کرده
let it be done	کرده شود
puffed <adj.>	باد کرده
warm infusion	چیز دم کرده
airless	گرفته یا دم کرده
intumescent	باد کرده
farci	دلمه کرده
farthingale	دامن پف کرده
tumid <adj.>	باد کرده
it is very easily done	کرده میشود
turgid <adj.>	آماس کرده