English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (7 milliseconds)
English Persian
trust امانت ودیعه
trusted امانت ودیعه
trusts امانت ودیعه
Other Matches
trusts ودیعه
trusted ودیعه
trust ودیعه
deposits ودیعه
deposit ودیعه
reposit ودیعه گذاردن
deepositor ودیعه گذار
deposit ذخیره ودیعه
trusts ودیعه گذاشتن
trustee ودیعه گیر
bailment عقد ودیعه
deposits ذخیره ودیعه
trusted ودیعه گذاشتن
trustees ودیعه گیر
lodgment ودیعه گذاری
depositary ودیعه گیر
lodgement ودیعه گذاری
trust ودیعه گذاشتن
truster ودیعه گذار اعتباردهنده
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
depositor ودیعه گذار مودع
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
deposit ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
lodgment or lodge سپارش پول ودیعه گذاری
trusteeship امانت
trustworthiness امانت
fideism امانت
given in trust به امانت
parcel امانت
parcels امانت
custody امانت
trusteedhip امانت
agentship امانت
integrity امانت
deposit امانت
honesty امانت
trusted امانت
trusts امانت
safekeeping امانت
trust امانت
deposits امانت
malversation خیانت در امانت
to keep in d. امانت گذاشتن
trusts امانت گذاشتن
consignee گیرنده امانت
trusteedhip امانت داری
breach of trust خیانت در امانت
dishonest فاقد امانت
bailor امانت گذار
barratry خیانت در امانت
under trustee تحت امانت
trusted امانت گذاشتن
awarded امانت گذاردن
awarding امانت گذاردن
awards امانت گذاردن
trust امانت گذاشتن
have custody of امانت نگهداشتن
award امانت گذاردن
depositor امانت گذار
trusteeship امانت داری
depositary امانت دار
depository امانت دار
dishonesty عدم امانت
consigning امانت گذاردن
consignment امانت فروش
consigns امانت گذاردن
trustee امانت دار
parcels امانت پستی
trustees امانت دار
parcel امانت پستی
checkout به امانت گرفتن
bailee امانت گیر
bestows امانت گذاردن
bestowing امانت گذاردن
bestowed امانت گذاردن
bestow امانت گذاردن
depositing به امانت گذاشتن
consignment امانت فرستادن
consignments امانت فروش
consigned امانت گذاردن
bailment امانت گیری
bailer امانت گذار
bailee امانت دار
consign امانت گذاردن
abuse of confidence خیانت در امانت
receivership امانت دادگاه
receivership مقام امانت
consignments امانت فرستادن
checkouts به امانت گرفتن
deed of trust سند تودیع امانت
parcel بسته یا امانت پستی
parcels بسته یا امانت پستی
keeps حفافت امانت داری
consignment کالای امانت فروش
consignments کالای امانت فروش
keep حفافت امانت داری
bailment امانت داری سمساری
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
to have custody of نگهداری یا امانت داری کردن از
truster باور کننده امانت گذار
deposit with someone نزد کسی امانت گذاردن
Can you lend me ... آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
keep in trust به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
upfront payment پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
checkroom اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgue جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgues جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
safe deposit صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
trust company شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com