Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 160 (8 milliseconds)
English	Persian
trial	امتحان
trials	امتحان
test	امتحان
tested	امتحان
tests	امتحان
assay	امتحان
assays	امتحان
check	امتحان
checked	امتحان
checks	امتحان
quiz	امتحان
quizzes	امتحان
tries	امتحان
try	امتحان
examination	امتحان
examinations	امتحان
inspection	امتحان
checking	امتحان
examination	امتحان
quiz [American]	امتحان
test	امتحان
trial	امتحان
Other Matches
tentatively	من باب امتحان
tests	امتحان ها
trials	امتحان ها
examinations	امتحان ها
examinable	قابل امتحان
examination anxiety	اضطراب امتحان
test anxiety	اضطراب امتحان
examinee	امتحان دهنده
examinee	امتحان شونده
pretest	امتحان مقدماتی
essay examination	امتحان انشایی
examination	امتحان ازمایش
crucibles	امتحان سخت
crucible	امتحان سخت
preliminaries	امتحان مقدماتی
temptations	ازمایش امتحان
temptation	ازمایش امتحان
preliminary	امتحان مقدماتی
examinations	امتحان ازمایش
bar examination	امتحان وکالت
probational	ازمایش امتحان
proctor	نافر امتحان
put to test	امتحان کردن
unaudited <adj.>	امتحان نشده
unchecked <adj.>	امتحان نشده
unevaluated <adj.>	امتحان نشده
unexamined <adj.>	امتحان نشده
uninspected <adj.>	امتحان نشده
untested <adj.>	امتحان نشده
unverified <adj.>	امتحان نشده
to make a trial of	امتحان کردن
qualifying examination	امتحان صلاحیت
to bring to the proof	امتحان کردن
to give an examination	امتحان کردن
to take an examination	امتحان دادن
tripos	امتحان حساب
unsight	امتحان نکرده
vivas voce	امتحان شفاهی
To flunk a course . To fail an exam.	در امتحان رد شدن
examiner	امتحان کننده
tests	امتحان کردن
tested	امتحان محک
experimenting	امتحان عمل
tested	امتحان کردن
tests	امتحان محک
examiners	امتحان کننده
experiment	امتحان عمل
experimented	امتحان عمل
assays	امتحان عیارگری
assay	امتحان عیارگری
experiments	امتحان عمل
probation	ازمایش امتحان
test	امتحان محک
examining	امتحان کردن
examined	امتحان کردن
examines	امتحان کردن
examine	امتحان کردن
try	امتحان کردن
test	امتحان کردن
trials	امتحان کردن
trials	ازمایش امتحان
trial	امتحان کردن
trial	ازمایش امتحان
tries	امتحان کردن
I'd like to try ...	من میخواهم ... را امتحان کنم.
check	امتحان کردن بازرسی
checked	امتحان کردن بازرسی
invigilating	در امتحان نظارت کردن
checks	امتحان کردن بازرسی
try (something) out <idiom>	امتحان کردن(چیزی)
try on <idiom>	امتحان کردن لباس
to do a test	امتحان کتبی نوشتن
to write an exam	امتحان کتبی نوشتن
test	ازمایش کردن امتحان
tests	ازمایش کردن امتحان
tested	ازمایش کردن امتحان
viva voce	شفاها امتحان شفاهی
invigilates	در امتحان نظارت کردن
hold water	از امتحان درست درامدن
invigilated	در امتحان نظارت کردن
to give an examination	صورت امتحان دادن
to buy on trial	بشرط امتحان خریدن
invigilate	در امتحان نظارت کردن
midyear	امتحان نیمه سال
check lock	ساعت امتحان کننده
testable	امتحان پذیر ازمایشی
reexamine	دوباره امتحان کردن
to try something on	چیزی را برای امتحان پوشیدن
graduate record examination	امتحان ورودی بعد ازلیسانس
gre	امتحان ورودی بعد از لیسانس
pretest	امتحان مقدماتی بعمل اوردن
palpate	لمس کردن امتحان نمودن
matriculation	امتحان ورودی دانشگاه کنکور
acid test	وسیلهء ازمایش امتحان با اسید
to put to proof	امتحان کردن محک زدن
To pass the exam on the first try.	یک ضرب در امتحان قبول شدن
To purchase on approval .	بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
to check out something	چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to get a pass in physics	در امتحان فیزیک قبول شدن
ordeal	امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals	امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
cram	خودرا برای امتحان اماده کردن
to try on	برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
crammed	خودرا برای امتحان اماده کردن
placement	تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
placements	تعیین دانشپایه دانشجو از روی امتحان
cramming	خودرا برای امتحان اماده کردن
crams	خودرا برای امتحان اماده کردن
shibboleth	امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
shibboleths	امتحان اصطلاح پیش پا افتاده ومرسوم
test paper	کاغذ مخصوص ازمایش ورقه امتحان
To mark the examination papers .	ورقه های امتحان رانمره دادن
The exam was too easy for words .	امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
How many students passed the exam?	چند نفر در امتحان قبول شدند؟
urinoscopy	پیشاب بینی امتحان ادرار فسر
He feels shame at failing in his exam .	ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
to try something completely new <idiom>	چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
greats	امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
he went out in the poll	امتحان دانشگاه را گذراندولی امتیاز ویژهای نگرفت
great go	امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
scores	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
high test	امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
score	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
crammer	کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
feasibility	امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
to plagiarize	در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy	در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib	در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
x ray	بااشعه ایکس امتحان کردن عکسبرداری با اشعه ایکس
examination	معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations	معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
inquired	تحقیق کردن امتحان کردن
inquire	تحقیق کردن امتحان کردن
inquires	تحقیق کردن امتحان کردن
untried	امتحان نشده محاکمه نشده
enquires	تحقیق کردن امتحان کردن
enquired	تحقیق کردن امتحان کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com