Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English
Persian
greats
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
Other Matches
great go
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
little go
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
elevation stop
حد نهایی درجه
final temperature
درجه حرارت نهایی
to try something on
چیزی را برای امتحان پوشیدن
graduate
درجه گرفتن
graduates
درجه گرفتن
graduation
درجه گرفتن
graduating
درجه گرفتن
to take one's d.
درجه گرفتن
to try on
برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
ordeal
امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
ordeals
امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
gradations
ترفیع درجه گرفتن
gradation
ترفیع درجه گرفتن
all the way
اخرین یورش برای لمس نقطه نهایی
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
university extension
تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
matriculated students
شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
dan
درجه 1 تا 01 برای مهارت در دفاع
One point for you.
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
telic
نهایی دارای هدف نهایی
offsetting
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
offset
حجم اضافه شده به یک عدد یا آدرس برای دادن عدد نهایی
direct reading dial
درجه بندی برای قرائت مستقیم
offsetting
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
offset
مقدار اضافه شدنی به آدرس پایه برای تولید آدرس اندیس نهایی
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
ES IS
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
nurser
شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
windage
درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
humidistat
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
enlist
برای سربازی گرفتن
enlisting
برای سربازی گرفتن
enlists
برای سربازی گرفتن
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
grader
ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to borrow for ... weeks
برای ... هفته قرض گرفتن
extra cover
پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
put to the question
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
To have design on someone . To malign someone .
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
moves
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
gig
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gigs
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moved
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog
<idiom>
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
telescope
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move
مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
telescopes
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
stair stepping
روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
carries
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
cp
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
carrying
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carry
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
bids
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bid
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dummies
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
shut out
<idiom>
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
beam attack
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
tryout
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoys
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoyed
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
elevation indicator
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch
درجه روی بازوی درجه داران
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
ATC
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
meaconing
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
gauging rod
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
internal wrenching bolt
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braided
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
sighting bar
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
superelevation
درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
درجه سوم بلیط درجه 3
an fitting
رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
to take a sample of blood
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
spoiler
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
tests
امتحان
examinations
امتحان
trial
امتحان
examination
امتحان
test
امتحان
trials
امتحان
quiz
امتحان
quizzes
امتحان
test
امتحان
trials
امتحان ها
tests
امتحان ها
trial
امتحان
examination
امتحان
quiz
[American]
امتحان
check
امتحان
assay
امتحان
checked
امتحان
tested
امتحان
try
امتحان
tries
امتحان
tentatively
من باب امتحان
assays
امتحان
examinations
امتحان ها
checking
امتحان
checks
امتحان
inspection
امتحان
brevet
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
assay
امتحان عیارگری
test
امتحان محک
examining
امتحان کردن
To flunk a course . To fail an exam.
در امتحان رد شدن
examined
امتحان کردن
experimenting
امتحان عمل
examines
امتحان کردن
pretest
امتحان مقدماتی
examine
امتحان کردن
tested
امتحان کردن
assays
امتحان عیارگری
tests
امتحان کردن
tested
امتحان محک
experiments
امتحان عمل
tests
امتحان محک
experiment
امتحان عمل
experimented
امتحان عمل
unsight
امتحان نکرده
crucibles
امتحان سخت
crucible
امتحان سخت
preliminaries
امتحان مقدماتی
tripos
امتحان حساب
unaudited
<adj.>
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
امتحان نشده
temptations
ازمایش امتحان
unexamined
<adj.>
امتحان نشده
examinee
امتحان شونده
unverified
<adj.>
امتحان نشده
to bring to the proof
امتحان کردن
qualifying examination
امتحان صلاحیت
to take an examination
امتحان دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com