Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
endarchy |
امتداد از مرکز به خارج |
|
|
Other Matches |
|
collision parameter |
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان |
cicycle |
ارابه فرودی با دو پایه اصلی در امتداد خط مرکز |
eccentric |
خارج از مرکز |
eccentrics |
خارج از مرکز |
abaxile |
خارج از مرکز |
acentric |
خارج از مرکز |
off center |
خارج از مرکز |
jet flap |
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند |
off centre load |
بار خارج از مرکز |
eccentricity |
خارج از مرکز بودن |
eccentricities |
خارج از مرکز بودن |
double accentric press |
پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل |
nose ribs |
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند |
track |
یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است |
tracked |
یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است |
tracks |
یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است |
Herati pattern |
طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.] |
medical assemblage |
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران |
centrifugal |
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز |
weather central |
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی |
provision center |
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد |
center mark |
علامت مرکز نشانه مرکز |
whole blood center |
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون |
out of bounds |
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده |
battery control central |
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار |
army operations center |
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش |
hooked medallion |
ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.] |
protraction |
امتداد |
tensions |
امتداد |
extensiveness |
امتداد |
alignments |
امتداد |
tension |
امتداد |
extensions |
امتداد |
building line |
امتداد |
runs |
امتداد |
run |
امتداد |
alignment |
امتداد |
in range with |
در امتداد |
extension |
امتداد |
elongation |
امتداد |
direction |
امتداد |
extensions |
ملحقه امتداد |
extensions |
امتداد دادن |
cutting stroke |
امتداد برش |
prolonger |
امتداد دهنده |
protend |
امتداد یافتن |
protractile |
امتداد پذیر |
trails |
خط ی در امتداد چیزی |
trailing |
خط ی در امتداد چیزی |
trailed |
خط ی در امتداد چیزی |
trail |
خط ی در امتداد چیزی |
extending |
امتداد دادن |
extends |
امتداد دادن |
extension |
امتداد دادن |
extend |
امتداد دادن |
flushes |
هم سطح یا در یک امتداد |
eke out |
امتداد دادن |
to be prolonged |
امتداد یافتن |
prolonging |
امتداد دادن |
to eke out |
امتداد دادن |
prolongs |
امتداد دادن |
flush |
هم سطح یا در یک امتداد |
good continuation |
امتداد خوب |
along line |
در امتداد خطوط |
fine draw |
امتداد دادن |
prolong |
امتداد دادن |
extension |
ملحقه امتداد |
flushing |
هم سطح یا در یک امتداد |
endarch |
از مرکزبخارج امتداد یافته |
prolonging |
امتداد یافتن بتاخیرانداختن |
prolongs |
امتداد یافتن بتاخیرانداختن |
prolong |
امتداد یافتن بتاخیرانداختن |
contour bund |
بند در امتداد خط تراز |
inextension |
عدم امتداد یا توسعه |
extend the life of the company |
امتداد مدت شرکت |
duplexes |
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد |
prolongate |
طولانی کردن امتداد دادن |
elongating |
دراز کردن امتداد دادن |
elongate |
دراز کردن امتداد دادن |
elongates |
دراز کردن امتداد دادن |
duplex |
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد |
fore and aft |
امتداد سینه تا پاشنه ناو |
rate of sideslip |
همنه تندی در امتداد محورعرضی |
accosting |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
abeam |
امتداد عمود برمحور طولی |
accosted |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
accost |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
accosts |
در امتداد چیزی حرکت کردن |
to spin out |
امتداد دادن مفصلا درست کردن |
center of thrust |
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده |
go baseline |
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس |
dogtooth |
ناپیوستگی در ناحیه داخلی لبه حمله در امتداد وتر |
worded |
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری |
word |
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری |
feed |
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ |
bi directional |
انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود |
notches |
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل |
notch |
بریدگیهایی در امتداد جریان سیال روی دماغه یا نوک یک ایرفویل |
feeds |
سوراخهای دندانه دار پانچ شده در امتداد لبه کاغذ |
packet |
کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها |
packets |
کامپیوتر مخصوص که داده سریال را از ترمینال آسنکرون به حالی که در امتداد بسته ها |
fishplate |
صفحه پولادینی که دو خط اهن یا دوتیر را بهم متصل ساخته ودر امتداد هم قرارمیدهد |
desktop |
میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود |
cam ground piston |
پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد |
regression rate |
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر |
tabulation |
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود |
dual |
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه |
tabulation |
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط |
jaggies |
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود |
flat racing seat |
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب |
centered |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
center |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centers |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centred |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centre |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
parallel |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
paralleled |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
paralleling |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallelled |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallelling |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
parallels |
ارسال بیتهای داده همزمان در امتداد تعدادی خط وط داده |
simm |
تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند |
aliasing |
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی دار روی صفحه نمایش کامپیوتر فاهر می شوند که به علت اندازه هر پیکسل است |
centre |
مرکز |
centred |
مرکز |
center line |
خط مرکز |
omphalos |
مرکز |
isocentre |
هم مرکز |
middle |
مرکز |
acentric |
بی مرکز |
intermediate exchange |
مرکز |
heart |
مرکز |
middles |
مرکز |
concentric |
هم مرکز |
centered |
مرکز |
center |
مرکز |
centers |
مرکز |
hearts |
مرکز |
meddles |
مرکز |
meddled |
مرکز |
meddle |
مرکز |
station |
مرکز |
stationed |
مرکز |
stations |
مرکز |
centre forward |
مرکز |
signal center |
مرکز مخابرات |
signal center |
مرکز پیام |
urban centre of a community |
مرکز شهرک |
mid channel |
مرکز کانال |
cf |
بازیکن مرکز |
body centered cubic |
مکعب مرکز پر |
cf |
مرکز زمین |
message center |
مرکز پیام |
wheel center |
مرکز چرخ |
shopping center |
مرکز فروش |
mart |
مرکز بازرگانی |
subcentral |
نزدیک مرکز |
point |
محل مرکز |
toll exchange |
مرکز تلفن |
surrending the centre |
تفویض مرکز |
manual exchange |
مرکز دستی |
mass concrete |
مرکز جرم |
sodom |
مرکز فساد |
speech center |
مرکز گویایی |
sleep center |
مرکز خواب |
theocentric |
خدا مرکز |
telephore e. |
مرکز تلفن |
battery center |
مرکز اتشبار |
subscriber's station |
مرکز مشترک |
sensorium |
مرکز احساس |
outskirt |
دور از مرکز |
primary center |
مرکز اولیه |
switchboards |
مرکز تلفن |
switchboard |
مرکز تلفن |
health centre |
مرکز سلامتی |
operation center |
مرکز عملیات |
profit centre |
مرکز سود |
seat |
مرکز مقر |
seated |
مرکز مقر |
seats |
مرکز مقر |
eccentric |
گریزنده از مرکز |
primary center |
مرکز عمده |
headquarters |
مرکز فرماندهی |
emporia |
مرکز بازرگانی |
emporium |
مرکز بازرگانی |
emporiums |
مرکز بازرگانی |
centres of gravity |
مرکز ثقل |
centre of mass |
مرکز ثقل |
nerve centre |
مرکز فرمان |
nerve centres |
مرکز فرمان |
pivot point |
مرکز چرخش |
hive |
مرکز تجمع |
eccentric |
هم مرکز نبودن |
bull's eye |
مرکز هدف |
bull's-eyes |
مرکز هدف |
centre of gravity |
مرکز ثقل |
reserve center |
مرکز احتیاط |
respiratory center |
مرکز تنفسی |
rhinencephalon |
مرکز شامه |
point |
مرکز راس حد |