English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
To score points. امتیاز آوردن ( ورزش )
Other Matches
cartwheel [gymnastics exercise] چرخ فلک [ورزش ژیمناستیک] [ورزش]
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
flannel ورزش
flannels ورزش
sport ورزش
physical exercise ورزش
exercises ورزش
callisthenics ورزش
gymnastics ورزش
sported ورزش
p.exercise ورزش
pastimes ورزش
exercize ورزش
gymnastical ورزش
sports ورزش
exercised ورزش
goal گل [ورزش]
exercise ورزش
pastime ورزش
gymnastically ازراه ورزش
ploy امر ورزش
ploys امر ورزش
fine drawn نتیجه ورزش
ring صحنه ورزش
gymnastically ازلحاظ ورزش
canoeing ورزش با کانو
trained ورزش کردن
trains ورزش کردن
exerciser اسباب ورزش
athletes قهرمان ورزش
head spring ورزش واکروبات با سر
athlete قهرمان ورزش
train ورزش کردن
workout ورزش شدید
practising ورزش تمرین
practises ورزش تمرین
practise ورزش تمرین
practicing ورزش تمرین
ringside در کنارصحنه ورزش
workout ورزش روزانه
fishing ورزش ماهیگیری
angling ورزش ماهیگیری
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
sweatshirts پیراهن ورزش
sweatshirt پیراهن ورزش
sportswear لباس ورزش
workouts ورزش شدید
workouts ورزش روزانه
training ورزش کاراموزی
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
professionalism ورزش حرفهای
coach مربی ورزش
coached مربی ورزش
pull over پیراهن کش ورزش
coaches مربی ورزش
amateurism ورزش اماتوری
gymnastics ورزش ژیمناستیک
athleticism ورزش گرایی
playsuit لباس ورزش
physical therapy ورزش درمانی
callisthenics ورزش سبک
skiing ورزش اسکی
practice ورزش تمرین
athletics علم ورزش
goal scorer گلزن [ورزش]
sweat pants شلوار ورزش
sport palace کاخ ورزش
stadiums میدان ورزش مرحله
stadium میدان ورزش مرحله
stadia میدان ورزش مرحله
sportsmanship ورزش دوستی مردانگی
body-building ورزش زیبایی اندام
body building ورزش زیبایی اندام
American football فوتبال آمریکایی [ورزش]
game هرنوع ورزش بامقررات
nunchuks نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
ball games ورزش یا بازی با توپ
nunchaku نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
ball game ورزش یا بازی با توپ
exercise ورزش تمرین کردن
exercised ورزش تمرین کردن
danger sticks نانچیکوهات [ورزش] [کونگ فو]
exercises ورزش تمرین کردن
open exercise ورزش در هوای ازاد
final whistle سوت پایان [ورزش]
xystus ایوان سرپوشیده برای ورزش
sportfishing ورزش ماهیگیری با قلاب ونخ
set a record رکورد بر جای گذاشتن [ورزش]
starting whistle سوت آغاز بازی [ورزش]
fan پنکه تماشاچی ورزش دوست
fanned پنکه تماشاچی ورزش دوست
fanning پنکه تماشاچی ورزش دوست
fans پنکه تماشاچی ورزش دوست
He is an excellent player. عالی بازی می کند ( ورزش )
i now know the v of exercise اکنون قدر ورزش را میفهمم
Mountaineering . Mountain - climbing . کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
to stretch one's legs برای ورزش راه رفتن
to exercise is use ful ورزش کردن سودمند است
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
colosseum امفی تئاتر میدان ورزش
to do [turn] a cartwheel چرخ فلک زدن [در ورزش]
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
sportsmen ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
to substitute out [players] عوض کردن بازیگر [ورزش]
out of bounds بیرون از زمین بازی [ورزش]
to make a substitution عوض کردن بازیگر [ورزش]
sportsman ورزش دوست ورزشکار جوانمرد
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
international match مسابقه بین المللی [ورزش]
fan پشتیبان [طرفدار] [هوادار] [ورزش]
priviege امتیاز
pre eminence امتیاز
charter امتیاز
chartered امتیاز
point امتیاز
chartering امتیاز
runs یک امتیاز
charters امتیاز
run یک امتیاز
prominency امتیاز
act of grace امتیاز
upper hand امتیاز
game bird یک امتیاز
scoreless بی امتیاز
franchise امتیاز
francs امتیاز
franc امتیاز
prominence امتیاز
prerogatives امتیاز
prerogative امتیاز
exclusiveness امتیاز
credit امتیاز
royalties حق امتیاز
pre-eminence امتیاز
scoreline خط امتیاز
privilege امتیاز
franchises امتیاز
credited امتیاز
crediting امتیاز
credits امتیاز
lease امتیاز
score امتیاز
leases امتیاز
advantage امتیاز
royalty حق امتیاز
scorelines خط امتیاز
plus امتیاز
concessions امتیاز
licence امتیاز
scores امتیاز
distinction امتیاز
distinctions امتیاز
rectums امتیاز
rectum امتیاز
scored امتیاز
licenses امتیاز
licences امتیاز
ad امتیاز
pas امتیاز
ads امتیاز
concession امتیاز
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck بد آوردن
to defend aggressively در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
field event ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
to stonewall در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
dumb bell میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
field events ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Exercize is good for the health. ورزش برای سلامتی خوب است
differentia وجه امتیاز
loss on points باخت با امتیاز
double figures امتیاز دو رقمی
magna cum laude با امتیاز زیاد
maritime lien امتیاز دریایی
outpoint برنده با امتیاز
concessionary صاحب امتیاز
concessionaire صاحب امتیاز
concessionary agreement امتیاز نامه
concession deed امتیاز نامه
match points اخرین امتیاز
oddest امتیاز دادن
odder امتیاز دادن
odd امتیاز دادن
converts امتیاز گرفتن
convert امتیاز گرفتن
game point امتیاز پایانی
converting امتیاز گرفتن
converted امتیاز گرفتن
concessioner صاحب امتیاز
licence owner صاحب امتیاز
law of advantage قانون امتیاز
match point اخرین امتیاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com