English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (2 milliseconds)
English Persian
auxiliaries امدادی کمکی
auxiliary امدادی کمکی
Other Matches
medley relay مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
auxiliary storage حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary machinery دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary امدادی
relay امدادی
relay race دو امدادی
relayed امدادی
auxiliaries امدادی
relays امدادی
baton چوب امدادی دو
medley relay شنا و دو امدادی
aid station پست امدادی
auxiliary امدادی معین
batons چوب امدادی دو
relay baton چوب امدادی
pursuit relay دو امدادی تعقیبی
auxiliaries امدادی معین
reinforcements نیروی امدادی
takeovers مبادله چوب امدادی
relay amplifier تقویت کننده امدادی
passed رد کردن چوب امدادی
inside pass مبادله چوب در امدادی
passes رد کردن چوب امدادی
pass رد کردن چوب امدادی
swedish medley دو امدادی سوئدی در تالارسرپوشیده
takeover مبادله چوب امدادی
relay ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
sprint pass مبادله نامرئی چوب امدادی
relayed ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
relays ایستگاه تقویت مسابقه دو امدادی
exchange رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanged رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
exchanging رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
sprint relay مسابقه امدادی 4 نفره درمسافتهای مختلف
shuttle play مسابقه دو رفت و برگشت امدادی یا با مانع
shuttle hurdles مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
exchanges رد کردن چوب امدادی به یار تعویض
outside pass رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
distance medley دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
sprint medley دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
auxiliaries کمکی
auxiliary کمکی
subsidiary کمکی
supplementary کمکی
ancillary کمکی
secondary کمکی
subsidiaries کمکی
back up frequency فرکانس کمکی
boostes transformer ترانسفورماتور کمکی
booster magneto دینام کمکی
booster pump پمپ کمکی
boostes pump پمپ کمکی
auxiliary view نمای کمکی
auxiliary landing field فرودگاه کمکی
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary operatich عمل کمکی
auxiliary operation عمل کمکی
auxiliary rotor رتور کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
auxiliary storage انباره کمکی
auxiliary storage انبار کمکی
auxiliary target هدف کمکی
auxiliary target نقطه کمکی
auxiliary forces نیروی کمکی
by pass valve شیر کمکی
communicating pole قطب کمکی
reserve accumulator انباره کمکی
sabot خرج کمکی
slack variable متغیر کمکی
split pole motor موتور کمکی
utilitu program برنامه کمکی
user interface میانجی کمکی
relieving tackle تاکل کمکی
relieving arch طاق کمکی
remedial measure اندازه کمکی
commutating pole قطب کمکی
coprocessor پردازنده کمکی
intermediate grid شبکه کمکی
interpole قطب کمکی
interpoles قطبهای کمکی
operating supplies مواد کمکی
prony motor موتور کمکی
auxiliary forces قوای کمکی
dummy antenna انتن کمکی
accommodator کارگر کمکی
auxiliary base line باز کمکی
auxiliary charger شارژکننده کمکی
accessory لوازم کمکی
artificial antenna انتن کمکی
auxiliary ego خود کمکی
auxiliary electrode الکترود کمکی
auxiliary equipment تجهیزات کمکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
auxiliary equipment وسائل کمکی
artificial aids وسایل کمکی
interpole motor موتور با قطب کمکی
will فعل کمکی "خواهم "
willed فعل کمکی "خواهم "
wills فعل کمکی "خواهم "
visual aids ابزارهای کمکی دیداری
igniter pad کیسه خرج کمکی
aiding کمک وسایل کمکی
undelete utility برنامه کمکی احیاء
kedge anchor لنگر کمکی ناو
aided کمک وسایل کمکی
sabot خرج موشکی کمکی
aid کمک وسایل کمکی
pitman عضو گروه کمکی
guiding عضلات کمکی مجاور
norton utilities برنامههای کمکی نورتن
navigational grid شبکه کمکی ناوبری
mace utilities برنامه کمکی میس
lee helm سکان کمکی ناو
layshaft محور دندانه کمکی
table utility برنامه کمکی جدولی
dozzle مخزن کمکی تغذیه
downloading utility برنامه کمکی استقرار
back end processor پردازنده کمکی تک منظوره
afforce نیروی کمکی فرستادن به
astrocyteo نوعی یاخته کمکی
accessory cells یاخته های کمکی
commutating pole converter تبدیل گر قطب کمکی
backup utility برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary flight surfaces سطوح پرواز کمکی
auxiliary power unit واحد قدرت کمکی
auxiliary control surfaces سطوح فرامین کمکی
I can't help it. <idiom> من نمیتونم کمکی کنم.
outline utility برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
boot پوشش کمکی روی سم اسب
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
ingot feeder head مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm glad I could help. خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
I'm really not responsible for it. <idiom> من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
frapping lines طناب تعادل کمکی ناو
file conversion utility برنامه کمکی تبدیل فایل
communicating pole winding سیم پیچی قطب کمکی
My hands are tied. <idiom> نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
file compression utility برنامه کمکی فشرده کردن فایل
banderillero عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
bowsight وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
screen saver utility برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
commented نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
help کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
comment نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
helps کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
drum sorting مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
pickup man اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
help کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
air traffic control radar system راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
baby siphon سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
helps کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
common تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commonest تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
heading select feature عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
context sensitive help key کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
augmentation افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
aux در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
access road راه دستیابی راه کمکی
ignition anode اند کمکی اند احتراق
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
versions نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com